< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

98/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حدیث الخراج بالضمان

 

مقـدمـه: آخرین دلیل قول مشهور بر این که مبیع در زمان خیار به مشتری منتقل میشود، حدیث معروفِ نبویِ شریفِ "الخراج بالضمان" است. این که معنای روایت چیست و چقدر قابلیت استدلال دارد را خواهیم گفت. صاحب جواهر این روایت را ذکر نموده و استدلال کرده است، شیخ انصاری هم روایت را نقل کرده و نقد نموده است.

 

بررسی روایت "الخراج بالضمان": صاحب جواهر روایت الخراج بالضمان را از اهل سنت نقل نموده است. این روایت در سنن ترمذی و سنن بیهقی نقل نموده است. شیخ انصاری این روایت را در بحث خیارات مکاسب با عنوان "النبوی المشهور" نقل میکند اما کتب البیع مکاسب همین روایت را با عنوان روایتی که سند و دلالت آن موهون است نقل مینماید. اما اگر روایت الخراج بالضمان را مشهور بدانیم، باز هم این شهرت جابر ضعف سند نیست زیرا اولا این روایت در هیچ یک از منابع روایی شیعه نقل نشده است (شاید اولین کسی که در شیعه این روایت را نقل نموده است کتاب عوالی الئالی در قرن نهم باشد) ثانیاً شهرت وقتی جابر ضعف است که شهرت روایی باشد، در حالی که این روایت اگر هم مشهور باشد شهرت فتوائی دارد.

در معنا نمودن روایت "الخراج بالضمان" بدین صورت باید گفت که حرف "ب" را میتوان "باء سببیت" یا "باء مقابله" گرفت. یعنی خراج به سبب ضمان است یا خراج در برابر ضمان است. معمولاً روایت را بدین صورت معنا میکنند که خراج یعنی ثمرات، منافع یا نمائات بالضمان میدانند. یعنی منافع مال در صورت ضامن بودن به کسی داده میشود، یعنی هر کس ضامن است، مال به او داده میشود. بعباره اخری یعنی "من له الغُنم، فعلیه الغُرم" یعنی هر کس خسارت به او میخورد، نفع هم به او میخورد. در ما نحن فیه این روایت یعنی این مبیع بعد از عقد و در زمان عقد اگر تلف میشد، خسارتش به کدام طرف اصابت میکرد؟ حال اگر سودی دارد به همان شخص میرسد.

اگر بگوییم مال وقتی تلف میشود برای مشتری است، پس حالا هم که سودی دارد برای مشتری است. در این فرض روایت، دلیل قول مشهور میشود. مشتری در زمان خیار ضامن مبیع است، پس سود و منافع هم برای مشتری است.

اگر هم کسی بگوید در زمان خیار، بایع ضامن است، در این صورت نفع هم برای مشتری است. در این صورت روایت دلیل قول شیخ طوسی است.

بعباره اخری معنای روایتن خیلی روشن نیست. ممکن است کسی به گونه ای ممعنا کند که دلیل قول مشهور بشود و بالعکس. بین مفعت و ضرر تلازم است، باید دید مال در زمان خیار، نفعش به چه کسی میرسد، ضررش هم به همان شخص میرسد.

 

معنای دیگر روایت، اینست که کسی بگوید خراج یعنی منافع و ضمان یعنی ضرر و عدم المنافع. این دو، دو معلول یک علت ثالثه هستند. علت تلازم این دو هم اینست که هر دو معلول یک علت ثالثه هستند. یعنی خراج (منافع) و ضمان (خسارت) هر دو معلول ملکیت هستند. هر کس مالکست ضرر هم میبرد.

 

معنای سوم روایت اینست که ممکنست کسی بگوید "خراج" به معنای منافع نیست، بلکه خراج به معنای مالیات است (به شهادت روایات اراضی خراجیه) و روایت میخواهد بگوید مالیات به سسب ضمان است، یعنی مالیات ظلم نیست، دولت مالیات که میگیرد ظلم نیست بلکه بالضمان است. یعنی دولت وظیفه دارد حوائجی از مردم برآورده کند و برای تامین هزینهی این مایحتاج مالیات میگیرد. روایت این گونه میشود که مالیات در برابر اینست که دولت حاجات مردم را برآورده کند.

 

معنای چهارمی که از این روایت متصور است این که ببینیم مردم در زمان صدر اسلام از این روایت چه میفهمیدند. شاید کسی بگوید مردم در آن زمان از این روایت ضرر را نمیفهمیدند، بلکه هر کسی دل و جرأتی داشته باشد و حاضر باشد برای معامله ریسک کند و ضرر کند، باید سودی ببرد. یعنی اگر شخص ریسک کرد و در یک زمینهای سرمایه گذاری کرد و ضرر کرد، دولت باید خسارتش را جبران کند.

بنابراین روایت دلالتی بر بحث ما ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo