< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

98/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مالکیت مشتری در زمان خیار

 

مقـدمـه: بحث در این است که آیا انسان در زمان خیار مالک میشود یا خیر؟ مسئله اینست که آیا انسان با عقد مالک میشود یا با عقد و انقضاء خیار مالک میشود؟ از مرحوم شیخ طوسی نقل شده که ایشان فرموده است در زمان خیار انسان مالک نمیشود، یعنی ملکیت متوقف به انقضاء خیار است. در مقابل شیخ طوسی نظر مشهور اینست که انسان در زمان خیار مالک میشود.

 

نظر اهل سنت در مسئله: در کتاب مغنی ابن قدامه ج 11 ص 302 آمده است: "و ینتقل الملک الی المشتری بنفس العقد باظهر الروایتین ...." از بین دو نقل موجود با خود عقد، ملک به مشتری منتقل میشود. پس هر کسب یا نماء منفصل مال مشتری است، چه عقد را امضا کنند و چه عقد را فسخ کنند. یعنی چون مشتری با عقد مالک میشود اگر در زمان خیار نمائی حاصل شد برای مشتری است چه عقد بماند و چه فسخ شود.

در شرح مغنی آمده است: یک قول شافعی اینست که انسان با عقد مالک میشود ولی احمد حنبل گفته ملک منتقل نمیشود تا زمانی که خیار منقضی شود. اما حنبلی های پیروان احمد بن حنبل نظری مانند شافعی دارند. قول مالک هم همینست که انسان با انقضاء خیار مالک میشود، قول دوم شافعی هم همینست. ابوحنیفه قائل به تفصیل شده و گفته اگر خیار مشترک بین بایع و مشتری است یا اگر فقط بایع خیار دارد، در اینجا حضول ملک متوقف بر انقضا خیار است اما اگر خیار مختص به مشتری بود از همان زمان عقد مالک میشود. شافعی یک قول سوم هم دارد که میگوید این ملکیت موقوف یا متزلزل است، اگر بعد فسخ نکردند معلوم میشود مشتری از اول مالک بوده است و برعکس.

 

نظر شیعیان در مسئله: شیخ انصاری در مکاسب فرموده است مشهور اینست که مشتری با عقد مالک میشود؛ اما شیخ طوسی فرموده است ملک متوقف بر انقضاء خیار است. شیخ طوسی فرموده است: "العقد يثبت بنفس الإيجاب و القبول، فإن كان مطلقاً فإنّه يلزم بالافتراق بالأبدان، و إن كان مشروطاً يلزم بانقضاء الشرط، فإن كان الشرط لهما أو للبائع فإذا انقضى الخيار ملك المشتري بالعقد المتقدّم، و إن كان الخيار للمشتري وحده زال ملك البائع عن الملك بنفس العقد، لكنّه لم ينتقل إلى المشتري حتّى ينقضي الخيار، فإن انقضى الخيار ملك المشتري بالعقد الأوّل، انتهى."[1] با ایجاب و قبول، انسان مالک میشود. اگر عقد بی قید و شرط بود با انقضا خیار مجلس، عقد لازم میشود. اما اگر عقد مشروط باشد با انقضاء شرط، عقد لازم میشود.... اگر خیار فقط برای مشتری باشد مانند خیار حیوان، همین که عقد را خواندند مال از جیب بایع خارج میشود ولی بعد از زمان خیار به مشتری منتقل میشود....

شهید اول در کتاب دروس این دو نظر را نقل نموده و دو دلیل را آورده است، ایشان یک بار میفرماید عقد برای اینست که انسان بتواند در مال تصرف کند و مشتری در زمان خیار مالک حق تصرف ندارد پس معلوم میشود مالک نشده است. از باب این که مشتری حق تصرف ندارد عدم مالکیت او را میفهمیم. این دلیل برای کسانی است که قائل به عدم مالکیت مشتری با عقد هستند.

کسانی هم که قائل به ملکیت مشتری هستند میگویند عقد سبب ملکیت است و خیار باعث اینست که انسان بتواند ملک را معدوم کرد نه این که خیار سبب ملکیت باشد. خیار به معنی حق زوال ملک و عقد است نه به معنی این که تا خیار وجود دارد ملک وجود ندارد. این دلیل قول مشهور است که انسان با عقد مالک میشود.

 

به احتمال زیاد یا مقصود شیخ طوسی و ابوحنیفه ملک متزلزل بوده است یعنی مال از ملک بایع خارج شده و به صورت متزلزل به ملک مشتری منتقل میشود و با انقضا خیار ملکیت مشتری مستقر میشود. اگر مراد شیخ و ابوحنیفه این باشد، دیگر حرف این دو نفر مخالفتی با نظر مشهور ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo