< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

98/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تصرف من لاخیار له در زمان خیار

مقـدمـه: بحث در مورد احکام خیار بود و یکی از احکام خیار این بود که من علیه الخیار، در زمان خیار میتواند در ما انتقل الیه بنماید. به همین مناسبت گفتیم اگر کسی چیزی را خرید میتواند در زمان خیار آن را اجاره دهد (ولو طویل المدت) و این منافاتی با خیار ندارد و ذوالخیار وقتی معامله اول را فسخ کند، معامله دوم فسخ نمیشود و مال مسلوب المنفعت به او بر میگردد.

یک مثال: فرض کنیم یک شخصی رییس جمهور است، این شخص مادام العمر رییس جمهور نیست، آیا در این 4 سال که این شخص والی است، تصرفاتش هم در همین مدت است یا تصرفاتش برای سالهای بعد هم باقی میماند؟ قطعا این تصرفات محدود به زمان ریاست جمهوری شخص نیست. در مانحن فیه هم شخص که الان مالک شده است میتواند خانه را مثلا برای 50 سال اجاره بدهد.

نظر آیت الله خوئی در مسئله: آیت الله خوئی فرموده است وقتی بیع اولی باطل شد، عقد اجاره هم باطل میشود. ایشان استدلال نموده است که معنای فسخ، رفع ملکیت نیست. معنای فسخ این نیست که کسی مالک بوده و حالا که فسخ نمودیم ملکیتش را از بین میبریم. بعباره اخری فسخ، رفع نیست، بلکه فسخ، دفع است. هر معاملهای که در آن خیار باشد، ملکیت مشتری در آن معامله از ابتدا محدود به زمان فسخ است. به عنوان مثال خانهای را به کسی میفروشیم و میگوییم تا یک ماه خیار فسخ داشته باشیم، در این صورت معنایش این است که از الان ملکیتی از خانه را واگذار نمودیم که پایانش عبارت از فسخ است و هر وقت فسخ نمودیم ملکیت مشتری تمام میشود. ملکیت منافع هم تابع منافع عین است. و مشتری مالک بعد الفسخ نبوده و اصلا نمیتواند آن را اجاره دهد.

سپس آیت الله خوئی این مطلب را با ایک استدلال فلسفی مطرح نموده است، ایشان میفرماید در فلسفه میگویند عین یا کتاب، جوهر است و منافع عین، عرض هستند. در فلسفه گفته میشود جواهر مقید به زمان نیست مثلا نمیتوانیم بگوییم خانهی امروز، یا خانهی فردا و ... بلکه خانه، خانه است و زمان هم ندارد. در فلسفه و کلام گفته میشود العرض، لا یبقی زمانین. یعنی عرض در زمان باقی نمیماند و همان گونه که زمان میگذرد، عرض هم میگذرد. نمیتوانیم بگوییم عین تا کی، اما عرض که منفعت منزل باشد و منفعت که مورد اجاره قرار میگیرد همیشه مقید است. حتی اگر ما قید زمان برای منافع نیاوریم، اما منافع در ذات خود، قید زمان را دارند. نتیجتاً این که پس حتما باید ملکیت منافع محدود باشد و کسی که چیزی را در زمان خیار میخرد، این منافع تابع عین و محدود است، گرچه خود عین محدود نباشد. بنابراین بعدالفسخ اصلا منافع را ندارد که بخواهد اجاره بدهد.

اشکال به فرمایش آیت الله خوئی: اشکال این فرمایش بدین صورت است که اصل این حرف متوقف بر اینست که قائل شویم حرکت جوهری باطل است و اگر حرکت جوهری را بپذیریم، اصل این حرف از اساس باطل است.

اما با قطع نظر از این مطلب، اگر این استدلال درست باشد، معنایش اینست که مالکیت انسان نسبت به عین مبیع زمان ندارد و این دقیقاً بر خلاف فرمایش آیت الله خوئی است. ایشان میخواهد بفرماید مالکیت محدود است و وقتی کسی چیزی را میخرد، از اول آن را مقید به قید عدم فسخ میخرد.

یک مطلب اینست که آیا ملکیت محدود داریم یا خیر؟ این که الان مرسوم شده است که ویلایی را به این صورت میفروشند که هر ماه برای یک مالک باشد، مثلا هر سال، فروردین ماه متعلق به فلان شخص است، اردیبهشت ماه برای فلان شخص دیگر است و .... به این گونه معاملات بیع ازمانی گفته میشود که مالکیت محدود است و اشکالی ندارد.

اما اشکالی که به آیت الله خوئی وجود دارد اینست که همه قبول دارند جهل موجب بطلان معامله است و این از مسلمات است. اگر کسی منزلی را به دیگری بفروشد و تا یک ماه هم خیار فسخ دارد، طبق نظر آیت الله بروجردی که یک مالکیت محدود برای مشتری ایجاد شده است، احتمال دارد بایع امروز فسخ کند، شاید فردا فسخ کند شاید هم اصلا فسخ نکند، حال که مشتری این منزل را خریده است چه مالکیتی گیر او آمده است؟ مالکیت یک روزه یا یک ماهه یا همیشگی؟ این مانند اینست که شخص یک خانه را بخرد و متراژش را نداند. در اینجا جهل در معامله وجود دارد و بیعش باطل است. اگر مالکیت محدود باشد و محدود بودن هم به عدم فسخ باشد، در اینجا جهل در مبیع سبب بطلان بیع میشود.

اشکال دیگر اینست که وقتی بایع به مشتری میگوید "بعتک هذه الدار" و نمیدانیم مالکیت محدود ایجاد کرد یا گفت "بعتک هذه الدار" و خیار هم نبود تا مالکیت دائمی ایجاد کرده باشد. این آیا دو نوع ملکیت است؟ در حالی که هر دو با یک صیغه و یک لفظ انشاء شده است. استعمال لفظ هم در اکثر از معنا جایز نیست.

اشکال بعدی به فرمایش ایت الله خوئی اینست که آیا ممکن است یک معاملهی واحد، یک مدتی معاملهی اصلیل، صحیح و نافذ باشد، بعد از مدتی همان معامله با همان لفظ و عقد اول فضولی بشود؟ بعاره اخری مشتری ملک را از مالک میخرد، آیا ممکن است یک مبیع را از یک مالک بگیرد و با همان عقد آن را از مالک دیگر بگیرد؟ در ما نحن فیه کسی که یک خانهای را خرید و در زمان خیار ان را صد ساله اجاره داد، بعد بایع اول آن را فسخ کرد، ابتدا که مشتری آن را اجاره داده بود صحیح بود و عقدش نافذ بود. وقتی مالک عقد اولی بیع را فسخ کرد، طبق نظر آیت الله خوئی از الان به بعد خانه به بایع اول بر میگردد و او است که باید عقد را اجازه بدهد. یعنی اجاره قبل از فسخ اصیل بود و الان بعد از فسخ فضولی شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo