< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا مهر جزء نکاح است یا شرط آن؟

مقـدمـهکلام در این باب بود که آیا عقد فاسد مفسد است یا خیر؟ تا اینجا نتیجه این شد که شرط فاسد، مفسد عقد نیست.

روایاتی که پیشتر بیان نمودیم، غالباً در مورد باب نکاح بود و این که آیا شرط فاسد در نکاح، موجب بطلان نکاح میشود یا خیر؟ بحث امروز در این باب است که آیا مهد در باب نکاح یک نوع شرط است یا خیر؟ و اگر شرط است، آیا شرط فاسد مفسد است یا خیر؟

 

آیا مهر جزء نکاح است یا شرط آن؟

آیا واقعا مهر جزء نکاح است و نکاح بدون مهر صحیح است یا باطل است؟ و این که آیا مهر شرط نکاح است و اگر چنین شرطی فاسد بود، آیا مفسد هم هست یا خیر؟ در این بحث، کلام ما در باب نکاح دائم است. در مورد نکاح موقت روایت داریم که نکاح موقت بدون مهر نمیشود و اگر ذکر مهر یادشان برود یا عمداً ذکر نکنند عقد موقت باطل است. لیکن چنین حرفی در باب نکاح دائم مطرح نشده است. معمولا هم گفته میشود در صورت عدم ذکر مهر در دائم، به مهر المثل رجوع میشود. اما فقها متذکر نشدهاند که آیا نکاح بدون مهر ممکن است یا خیر؟ فقها مفروض و مسلم گرفتهاند مهر در نکاح وجود دارد و گاهی مهر المثل است و گاهی مهر المسمی است.

 

تبیین یک آیه

ابتدا این آیه را توضیح دهیم که میفرماید: ﴿"يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا"﴾[1] اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده‌ اى حلال كرديم و [كنيزانى] را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده و دختران عمويت و دختران عمه ‌هايت و دختران دايى تو و دختران خاله ‌هايت كه با تو مهاجرت كرده‌ اند و زن مؤمنى كه خود را [داوطلبانه] به پيامبر ببخشددر صورتى كه پيامبر بخواهد او را به زنى گيرد [اين ازدواج از روى بخشش] ويژه توست نه ديگر مؤمنان ما نيك مى‌ دانيم كه در مورد زنان و كنيزانشان چه بر آنان مقرر كرده‌ ايم تا براى تو مشكلى پيش نيايد و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

 

یکی از مواردی که بر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حلال است، زنی است که خود را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ببخشد، و این تنها برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است (دون المومنین)، به دو شرط، یکی این که این زن مومن باشد و شرط دیگر هم این که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) قصد نکاح با او داشته باشد. با این دو شرط، اگر زنی خود را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ببخشد و مهریه نداشت، برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حلال است.

حال میخواهیم توضیح دهیم این عبارت ﴿"خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ"﴾ به چه معناست و چه چیزی اختصاصی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و شامل مومنین نمیشود؟

قریب به اتفاق فقهای فریقین از این آیه این گونه برداشت نمودهاند که اگر زنی خود را به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ببخشد بر ایشان حلال است اما اگر زنی خود را به دیگر مومنین ببخشد، بر آنها حلال نیست.

در کتاب تبیان شیخ طوسی روایتی بدین شرح آمده است: "رویَ عن ابن عباس أنَّه لاتحِلُ إمراهٌ بغیرِ مهرٍ و إن وهبت نفسها، إلّا لنبی(صلی الله علیه و آله و سلم) و عندنا أنّ النکاح بلفظ الهبه لایصح و انما کان ذلک لنبی خاصتاً"[2]

بررسی سندی: سند شیخ طوسی به ابن عباس که معلوم نیست و بلکه ما مطمئنیم شیخ طوسی این روایت را از تاریخ طبری که متعلق به اهل سنت است گرفته است. پس اگر سند هم داشته باشد متعلق به اهل سنت است.

بررسی دلالی: معنای روایت اینست که زن نمیتواند خودش را به مردی ببخشد، مگر در مورد پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که برای ایشان جایز است. و شیخ طوسی فرموده است نزد امامیه اجماعی است که به نظر ما نکاح به لفظ هبه جایز نیست، مگر در مورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم).

این عبارت یعنی شیخ طوسی از آیه، این را نفهمیده است که زن اگر خود را ببخشد برای پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جایز است و برای دیگران جایز نیست، بلکه ایشان از "خالصتاً" این را فهمیده است که عقد نکاح با لفظ "وهبتُ" صحیح است. ایشان فرموده است: "أنّ النکاح بلفظ الهبه لایصح". یعنی بحث در جواز و عدم جواز هبه نیست، بلکه بحث در این است که با لفظ "وهبتُ" میتوان ایجاد نکاح نمود یا خیر.

 

خصائص النبی(صلی الله علیه و آله و سلم)

در تفاسیر و کتب فقهی، در هر دو فرقهی شیعه و اهل سنت، بحثی تحت عنوان خصائص النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است، مانند جواز گرفتن نه زن برای پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، یا وجوب نماز شب برای پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و .....، در تفسیر قرطبی آمده است: خداوند چیزهایی را به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص داده است و دیگران با ایشان در آن احکام شریک نیستند. برخی چیزها هم هست که بر امت حلال است و بر پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حرام بود. یکی از احکامی که مخصوص پیامبراکرم است و شامل کس دیگر نمیشود، مسئلهی هبه نمودن زن به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است.

 

معنای آیه از نظر حضرت استاد عابدی

ما احتمال میدهیم که معنی آیهی شریفه این نیست که هبه کردن زن به پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مخصوص پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد، بلکه معتقدیم معنای آیه همان گونه که شیخ طوسی فهمیده است، اینست که نکاح به لفظ هبه، جایز نیست، جز برای پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم). یعنی آن چه از خصایص النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) است، این که پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در عقد نکاح میتواند به جای الفاظ صیغهی نکاح، از الفاظ هبه استفاده نماید.

اگر آیه را به این صورت معنی نماییم، در این صورت در باب نکاح باید بگوییم نوع فقهای شیعه و سنی نکاح را جزء معاملات ذکر کردهاند. چیزی هم اگر معامله باشد، ثمن و رد و بدل شدن مال میخواهد. اما درست اینست که بحث معاملات بحث عقلائی است نه این که بحث شرعی باشد. در زمان جاهلیت نیز که دین وجود نداشته، کسی معتقد نیست مردم ولدالزنا بودهاند. یعنی در ذهن مردم اینست که نکاح معامله نیست. یعنی به این صورت نیست که خانم، بضع خود را بفروشد. نوع مردم دنیا نیز نکاح را خرید و فروش حساب نمیکنند. اگر نکاح معامله نباشد، بنابراین نکاح بدون مهر، طبق قاعدهی اولیه باید صحیح باشد. مگر این که دلیلی داشته باشیم که شارع این فهم عرفی یا بنای عقلا را نهی کرده باشد که در آن صورت میگوییم نکاح بدون مهر باطل است.

 

کلام صاحب جواهر در مورد آیه

صاحب جواهر دقیقاً خلاف چیزی که ما بیان نمودیم فهمیده است. ایشان فرموده است: "فأما لغير رسول الله فلا يصلح نكاح إلا بمهر"[3] برای غیر از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، هیچ نکاحی بدون مهر صحیح نیست.

 

هدف از نکاح

نکتهی دیگر این که هدف از نکاح دائم و نکاح متعه دو چیز است. معمولاً کسی که نکاح دائم میکند، هدفش نسل و خانواده و ... است، اما در نکاح موقت، هدف اصلی، قضای شهوت یا استمتاع است. بنابراین اشکالی ندارد بگوییم در نکاح موقت حتماً بایستی مهر وجود داشته باشد و اگر نبود باطل است. اما این مسلم است که نکاح دائم مثل موقت نیست که فقط استمتاع باشد بلکه هدف تشکیل خانواده است، پس هدف اولیه در نکاح دائم، معاملهی اصطلاحی نیست.

 

آیا زن اجیر است؟

این که در روایات فراوان آمده است: "النساء مستأجرات" یعنی زنها اجیر هستند و از آنها استمتاع میشود و باید اجرت آنها را داد. اما این چنین تعبیری قطعا مجاز است. فلذا این گونه آیات و روایات دلیل نمیشود. زیرا زن حقیقتاً اجاره نیست و احکام اجاره بر آن جاری نمیشود و منفعت معلومه و مدت منفعت و ... در آن وجود ندارد.

 

نظر صاحب جواهر در مورد شرط عدم پرداخت صداق

در جواهر، آمده است: "لو شرط أن لا مهر لها صَحَّ العقد"[4] اگر کسی ازدواج کند و شرط کند اصلا مهری در کار نباشد، عقد نکاح صحیح است. در حالی که میدانیم در بیع یا اجاره اگر کسی بگوید این را به شما میفروشم یا اجاره میدهم به شرطی که ما به ازاء آن را ندهید، حتما بیع یا اجاره باطل است.

 

شرطیت یا جزئیت مهر

تا اینجا دیدیم شرط در عقود، با کلمهی "علی" مطرح میشد. وقتی هم در باب نکاح مهر را ذکر مینماییم، با "علی" ذکر میشود (علی المهر المعلوم) پس صیغهی نکاح مبین و شاهد این است که مهر، شرط عقد است، نه این که مهر جزء عقد باشد.

در باب شرط خیار، "علی" را به معنای شرط میگرفتیم، پس اگر کسی عقد نکاحی را بدون ذکر مهر بخواند، عقد تمام است (با این که شرط مهر نکرده است) این که حال باید مهر داده شود یا خیر، ظاهر این است که وقتی شرط نکردند، نیازی به استیفای این شرط نیست.

 

تفویض البضـع

مسئلهی تفویض البضع، در کتب فقهی وجود دارد (بر خلاف مطالب بالا که در کتب فقهی نبود) اگر زنی تفویض البضع به یک مرد نماید؛ یک بحث اینست که آیا خود این عمل جایز است یا نه؟ و بحث دوم اینست که آیا تفویض البضع صیغهی خاص میخواهد یا نه؟ و بحث سوم اینست که آیا تفویض البضع به صورت مجانی جایز است یا خیر؟ در مورد سوم، تفویض البضع به صورت مجانی، در کتب فقهی بیان شده که صحیح است. چنین نکاحی صحیح است.

شاید حدود یکصد روایت در این موضوع وجود دارد که در ابواب مهور وسائل الشیعه نقل شده است.

 


[2] . تبیان (شیخ طوسی)، جلد 8، ص352.
[3] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌29، ص: 120.
[4] جواهرالکلام، جلد 32، ص87.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo