< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

97/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملاک مرحوم نراقی در عناوین ثانویه

مقـدمـه: بحث در مورد این بود، شرطی که حلالی را حرام کند یا بالعکس به چه معناست و ضابطهی شرط صحیح و شرط خلاف کتاب و سنت چیست؟ از کجا بفهمیم یک شرط صحیح است یا فاسد است؟

ملاک مرحوم ملا احمد نراقی در عناوین ثانویه: ملاحمد نراقی صاحب معراج السعاده در کتاب عواید الایام صفحه 48 بحث مفصلی در مورد شرط ضمن عقد مطرح نموده است. شیخ انصاری هم چون شاگرد ایشان بوده به کتب ایشان اهتمام زیادی داشته است و با احترام از آنها یاد میکند.

مرحوم نراقی فرموده است: حدیثی که میفرماید "المسلمون عند شروطهم الا شرط حرم حلالاً او احل حراماًکلمهی "حَرَّم" فعل ماضی است و فاعل آن چیست؟ آیا معنای "حَرَّمَ حلالاً" این میشود که یعنی مگر شرطی که حرام کند، حکم آن شرط، حلالی را؛ یعنی ضمیری که در "حَرَّمَ" است و فاعل آن است، به حکم شرط بر میگردد، نه به خود شرط. یعنی "إلّا شرطاً حَرّمَ حُکمُه حلالاً أو اَحَلَّ حکم الشرط حراماً"؛ بعباره اخری مقصود از حکم، یعنی وجوب وفا. و حکم به دست شارع است، معنای روایت این میشود که هر شرطی وجوب وفا دارد، مگر این که وقتی شارع بگوید به شرط وفا کنید، وفای به این شرط، حلالی را حرام کند یا حرامی را حلال کند.

سپس خود مرحوم نراقی در پاسخ به این مطلب خود فرموده است:

     ولکن این معنا خلاف ظاهر حدیث است و ظاهر این گونه نیست که فاعل "حرَّم" حکم شرط باشد. ظاهرش اینست که یعنی "الّا شرطاً که حرَّم شرط نه این که حرّمَ حکم شرط" بعباره اخری این اسناد فعل است به غیر ما هو له.

     مضاف بر این که معنایی که ذکر نمودیم خلاف روایت منصور بن یونس است که این ظاهر این خبر بدین صورت است که اگر کسی عدم طلاق را شرط کند، چنین شرطی وجوب وفا دارد و حکم شارع به این که به این شرط وفا نمایید، خلاف کتاب و سنت است. معلوم میشود معنای "السلمون عند شروطهم" این نیست که وجوب وفای آن شرط چیزی را حلال یا حرام کند.

     اشکال دیگر هم اینست که اگر روایت را این گونه معنا نموییم، نتیجهاش اینست که اغلب شرطها لغو است، زیرا یعنی مسلمانان به شرطی عمل نمایند که واجبی را واجب کند یا حرامی را حرام کند.

مرحوم نراقی میفرماید باید روایت را به صورت دیگری معنا نماییم، آن هم این که مسلمانان به شروط خود پایبند هستند، مگر شرطی (نه حکم شرط) که حرام کند حلالی را، یعنی مشروط ما عبارت باشد از یک حکم. اگر شرط نمودند که یک حکم شرعی عوض شود، به عنوان مثال نماز جمعه واجب باشد، کسی هم کالایی را به دیگری بفروشد به شرط این که نماز جمعه را حرام کنی، یا به شرط این که نماز شب خواندن واجب باشد (یعنی بخواهد حکم خدا را عوض کند)، چنین شرطی خلاف کتاب و سنت است و وجوب وفا ندارد.

 

اشکالات شیخ انصاری به نراقی و پاسخ به ایشان: مرحوم شیخ انصاری در اشکال به نراقی فرموده است: این اصلا معقول نیست که شخصی در باب معاملات چیزی را بفروشد و شرط کند حکم خداوند عوض شود. یا شرط کند که مشتری حکم خداوند را عوض کند. بعباره اخری شرط باید مقدور مکلف و مشروط علیه باشد و مشروط علیه اصلا نمیتواند حکم خداوند را عوض کند، این شرطی غیر مقدور است و شرط غیر مقدور عقلائی نیست.

 

و لکن شاید کسی بتواند این اشکالات شیخ را پاسخ دهد و از مرحوم نراقی دفاع کند. این که شیخ میفرماید معقول نیست و نمیتوان حکم خداوند را عوض نمود، پاسخش اینست که در روایات یا در فتاوی فقها مواردی داریم که با شرط، حکم را عوض میکنند. به عنوان مثال در باب نکاح و ارث، عقد موقت ارث ندارد، اما اگر شرط نمودند صحیح است و ارث دارند، در عقد دائم ارث وجود دارد، اما اگر عدم ارث را شرط نمودند، شرط باطل است.

 

نکتهی دیگر در مورد فرمایش مرحوم نراقی اینست که مواردی داریم که فقها نام آنرا شرط نتیجه گذاشتهاند. در شرط نتیجه اگر کسی چیزی را فروخت و شرط نمود مدتی این شیئ منفعت نداشته باشد، مثلا منزلی را که در اجاره است، فروخت. اگر چیزی را در عقد ذکر نکرده بود، مشتری خیار فسخ دارد، اما اگر به مشتری گفت، یعنی من خانه را به تو میفروشم و تا مدت فلان زمان، منفعت ندارد. این یعنی منافع خانه مسلوب باشد، چنین شرطی صحیح است. اما اگر کسی بگوید من این خانه را به تو میفروشم به شرط این که فلان خانه که مال شماست، منافع آن را نبرید، چنین شرطی باطل است (البته قائل به صحت هم دارد.) و نوعاً فقها چنین شرطی را باطل میدانند.

اشکال به نراقی اینست که چنین شرطهایی حکم را تغییر میدهد، در برخی مواضع، فقها این شروط را صحیح میدانند و در برخی مواضع آنها را باطل میدانند. بنابراین نظرات مرحوم نراقی در برابر اشکالات شیخ صحیح است، اما این اشکال به مرحوم نراقی وارد است که اگر کسی بخواهد شرطی کند که آن شرط حکم را عوض کند، بیان نمودیم این غیر مقدور است و تغییر حکم دست خداست و دست انسانها نیست، لکن برخی امور تسبیبی است و برخی امور مباشرتی است. مباشرتاً ما نمیتوانیم حکم خداوند را عوض نماییم، زیرا دست ما نیست و مقدور ما نیست. اما تسبیباً ممکن است، یعنی کسی آلت و وسیله باشد که خداوند متعال یک حکم را تغییر دهد، تغییر حکم دست خداست اما ممکن است کسی آلت تغییر حکم خداوند باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo