< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

97/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح چند روایت دیگر

مقـدمـه: یک از شرایط صحت شرط، این بود که شرط خلاف کتاب و سنت نباشد. کلام در باب نقل و بررسی روایات بود.

نقل و بررسی روایات: در مکاسب، شیخ انصاری دو روایت از ابن سنان و یک روایت از ابن حلبی نقل نموده که ذیلا مرور مینماییم؛

"مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ‌ يَقُولُ‌ مَنِ‌ اشْتَرَطَ شَرْطاً مُخَالِفاً لِكِتَابِ اللَّهِ- فَلَا يَجُوزُ لَهُ وَ لَا يَجُوزُ عَلَى الَّذِي اشْتُرِطَ عَلَيْهِ وَ الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ مِمَّا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ."[1]

شنیدم امام فرمود هرکس شرطی خلاف قرآن کند، نه شرط بر شرط کننده نافذ است و نه بر آن کسی که بر او شرط شده است. مسلمانان نزد شرط خود هستند، شرطی که موافق قرآن باشد.

بررسی سندی: در مورد سهل بن زیاد حرف زیاد است. احمد بن محمد (چه احمد بن محمد بن خالد برقی باشد و چه احمد بن محمد بن عیسی عُبیدی) موثق است و عطف احمد بن محمد به سهل بن زیاد که در طبقه هفتم است سبب مکرر شدن سند روایت در طبقه هفتم میشود و مشکل ما را در مورد سهل بن زیاد حل میکند. اگر در روایت از ابن سنان نقل روایت شود، این روایت ضعیف میشود. اما اگر در روایت عبدالله بن سنان باشد، موثق و صحیح است. ما دو نفر به نام ابن سنان داریم، یکی محمد بن سنان، یکی هم عبدالله بن سنان، که هر دو در یک طبقه هستند. محمد بن سنان بسیار ضعیف است و کذاب و غالی و جعال در موردش گفته شده است. بنابراین سند روایت صحیحه است.

بررسی دلالی: صدر و ذیل روایت با هم اختلاف دارد. صدر روایت میفرماید هر شرطی مخالف کتاب خدا است نافذ نیست، یعنی ملاک عدم مخالفت شرط با قرآن است. اما ذیل روایت میفرماید ملاک موافقت شرط با قرآن است. اگر ملاک عدم موافقت باشد خیلی دست باز است، زیرا بسیاری از شروط مخالف قرآن نیست، اما موافق قرآن هم نیست. اما اگر ملاک ذیل روایت باشد، هر شرطی موافق قرآن نباشد، نافذ نیست.

چون هم موافقت و هم مخالفت، هر دو در روایت آمده است، باید بگوییم ملاک صدر حدیث است، زیرا اجماع داریم بر این که بسیاری از شرطها صحیح هستند، در حالی که در قرآن نیست، مانند شرط خیار در بیع. بنابراین مراد از موافقت در ذیل حدیث، یعنی عدم مخالفت با قرآن. احتمال دوم هم اینست که بگوییم مراد از موافقت با قرآن، موافقت با عمومات قرآن است.

فقط این باقی میماند که آیا ملاک خود قرآن است یا ملاک قرآن و سنت است؟ این روایت فقط قرآن را میفرماید. این احتمال هم وجود دارد که بگوییم مراد از کتاب الله، قرآن است ولی سنت هم جزء قرآن محسوب میشود زیرا قرآن فرموده است: "ما آتاکم الرسول فخذوه ...." و قرآن امر به سنت نموده و موافقت با سنت، جزو موافقت با قرآن است.

 

"وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ إِلَّا كُلَّ شَرْطٍ خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَجُوز"[2]

مسلمانان نزد شرطهایشان هستند، مگر هر شرطی که مخالف قرآن باشد که چنین شرطی نافذ نیست.

بررسی سندی: اول سند روایت نیست و معلق محسوب میشود. روایت قبلی از کلینی بود، این روایت وقتی میفرماید باسناده، ظاهرش اینست که به کلینی میخورد. اما حق اینست که با توجه به روش شناسی کتب اربعه، باسناده در این روایت به شیخ طوسی میخورد. حسین بن سعید اهوازی بسیار شخص بزرگی است. ابن سوید در سند تفسیر قمی وجود دارد و هرکس اسمش در سند تفسیر قمی آمده باشد، موثق هستند. این افراد را علی بن ابراهیم توثیق نموده است. عبدالله بن سنان نیز موثق است.

بررسی دلالی: این روایت نیز مانند روایت بالا میفرماید شرط نباید مخالف قرآن باشد و هر چه در روایت بالا بیان شد، این جا نیز مطلب همان است.

 

"مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّرْطِ فِي الْإِمَاءِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُورَثُ وَ لَا تُوهَبُ فَقَالَ يَجُوزُ ذَلِكَ غَيْرَ الْمِيرَاثِ فَإِنَّهَا تُورَثُ وَ كُلُّ شَرْطٍ خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ رَدٌّ."[3]

سوال کردم از امام(ع) در مورد شرط در کنیز که به کسی فروخته نشود، ارثش به کسی نرسد (جز خودم) و به کسی هدیه داده نشود. امام فرمود: شرط اول و سوم صحیح است و شرط دومی باطل است و ارث از او برده میشود. هر شرطی که مخالف کتاب خدا باشد، نافذ نیست.

بررسی سندی: دو تا حماد داریم، حماد بن عثمان که جزو اصحاب اجماع است و حماد بن عیسی که ثقه است. در این روایت مراد حماد بن عثمان است. روایت صحیحه است و همهی راویانش ثقه و جلیل القدر هستند.


[1] . وسائل الشيعة ؛ ج‌18 ؛ ص16.
[2] . وسائل الشيعة ؛ ج‌18 ؛ ص16.
[3] . وسائل الشيعة ؛ ج‌18 ؛ ص267.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo