< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

97/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان روش آیات الله خوئی و بروجردی

مقـدمـه: از شرایط صحت شرط این بود که شرط، خلاف کتاب و سنت نباشد.

روش آیات عظام خوئی و بروجردی در استدلال به روایات: روش آیت الله خوئی اینست که روایات موجود در یک مسئله را به صورت موردی بررسی مینماید و این که از این روایت چه چیزی استفاده میشود و سپس روایات را دسته بندی (طایفه بندی) میکند.

روش آیت الله بروجردی اینست که در هر مسئله، کل روایات را مطالعه مینماید و مجموع من حیث المجموع را میفرماید که بر چه چیزی دلالت مینماید و این روش با عنایت به این که بیشتر روایات نقل به معنی شده است، خیلی دقیقتر و بهتر است.

 

نقل و توضیح چند روایت دیگر: یکی دیگر از روایات مسئلهی مورد بحث ما، روایتی است که عیاشی در تفسیر خود نقل نموده است؛ روایت بدین شرح است: " الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنِ ابْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي امْرَأَةٍ تَزَوَّجَهَا رَجُلٌ وَ شَرَطَ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَهْلِهَا إِنْ تَزَوَّجَ عَلَيْهَا امْرَأَةً أَوْ هَجَرَهَا أَوْ أَتَى عَلَيْهَا سُرِّيَّةً فَإِنَّهَا طَالِقٌ فَقَالَ شَرْطُ اللَّهِ قَبْلَ شَرْطِكُمْ إِنْ شَاءَ وَفَى بِشَرْطِهِ وَ إِنْ شَاءَ أَمْسَكَ امْرَأَتَهُ وَ نَكَحَ عَلَيْهَا وَ تَسَرَّى عَلَيْهَا وَ هَجَرَهَا إِنْ أَتَتْ بِسَبِيلِ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ‌ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ‌ وَ قَالَ أُحِلَّ لَكُمْ‌ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ‌- وَ قَالَ‌ وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَ‌ الْآيَةَ."[1]

کسی زنی اختیار نمود و با خود دختر و خانوادهاش شرط نمود اگر همسر دیگر گرفت یا با این زن قهر کرد یا کنیز همخوابه گرفت، زن، مطلقه باشد. امیرالمومنین(ع) فرمود شرط خدا قبل از شرط شماست، اگر خواست به شرطش وفا کند (یعنی زن دیگر نگیرد) اگر هم نخواست زن اول را نگه دارد و زن دوم هم بگیرد یا کنیز بگیرد، یا با زن اول قهر کند، اگر زن اول، سبب قهر را انجام داده باشد. خداوند در قرآن فرموده ازدواج را حلال نموده، میتوانید کنیز بگیرید، و اگر زنان نشوز کردند، قهر نمایید.

بررسی سندی: شیخ در مکاسب در مورد این روایت، لفظ موثقه را به کار برده است. عیاشی از بزرگان شیعه است و بیش از 200 کتاب تالیف کرده است، اما همهی کتبش از بین رفته است. سند کتاب تفسیرش را نیز، شخصی به جهت مختصر نمودن کتاب تفسیر، حذف نموده است. نیمی از تفسیر هم گم شده است. به قول علامه طباطبایی، معتبرترین تفسیر شیعه، ضایع شده است. اما این گونه نیست که این تفسیر به درد نخورد. ما میتوانیم بسیاری از روایات تفسیر عیاشی را که مرسل است، مسند نماییم. گاهی عین عبارات در روایات دیگر به صورت عین به عین وجود دارد. به عنوان نمونه عین همین روایت در کتب روایی به صورت مسند موجود است.

بررسی دلالی: در این روایت هیچ کلامی از این نبود که شرط نباید خلاف کتاب و سنت باشد. فقط میفرماید اگر شرط کردند، شرط خدا قبل از شرط آنها است و شرط خداوند نیز یعنی حکم خداوند. سپس امام(ع) فرموده شرط که ایشان نمودهاند خلاف سه آیهی مذکور در روایت است.

نکتهی خوبی که از این روایت استفاده میشود اینست که در این روایت "کتاب الله" نبود. بلکه عبارت "شرط الله" (= حکم الله) بود و حکم خدا اعم از کتاب و سنت است.

 

روایت دیگر موثقهی ابن عمار است که بدین شرح است: "وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ(ع) عَنْ أَبِيهِ(ع) أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(ع) كَانَ يَقُولُ مَنْ شَرَطَ لِامْرَأَتِهِ شَرْطاً فَلْيَفِ لَهَا بِهِ فَإِنَّ الْمُسْلِمِينَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطاً حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَاماً."[2]

بررسی سندی: معمولاً فقها معتقدند اسحاق بن عمار، فطحی مذهب است و اعتباری به روایات وی نیست. شیخ انصاری نیز روایت را موثقه دانسته است. اما توضیح سند این است که صفار ثقه است. حسن بن موسی بن خشاب هم موثق و محترم است. غیاث بن کلوب، قطعا سنی است و در خود سنیها نیز توثیق ندارد. (در اهل سنت، مثاقت به این معناست که آیا بخاری و مسلم به او اعتماد کردهاند یا خیر.) شیخ طوسی در تاب "العدة فی اصول الفقه" مشهور به "عدة الاصول" صفحه 141 فرموده است: در امامیه اجماع داریم اگر در یک مسئلهای روایت از شیعه نداشتیم و در آن مسئله، سنیهایی مثل غیاث بن کلوب، نقل روایت نموده باشند، به آن روایت عمل میشود.

در مورد اسحاق بن عمار، شیخ طوسی در کتاب فهرست، فرموده اسحاق بن عمار ساباطی. و ما میدانیم همهی ساباطیها فطحی مذهب هستند. نجاشی، در کتاب خود ننوشته اسحاق بن عمار، ساباطی است یا خیر. اگر روشن شود اسحاق بن عمار فطحی یا ساباطی است، روایاتش دیگر هیچ اعتباری ندارد (با این که صدها روایت از وی نقل شده است.) اما اگر کسی بپذیرد اولاً دو تا اسحاق بن عمار داریم، که یکی ساباطی و فطحی مذهب است و دیگری فطحی و ساباطی نیست، یا این که بپذیریم شیخ طوسی، سهواً عبارات ساباطی را در دنبالهی اسم اسحاق بن عمار آورده است، بیش از صد روایت درست میشود. توضیح این مطلب هم بدین صورتست که یک نفر به نام عمار بن حیان داریم، و یک نفر به نام عمار بن موسی داریم. عمار بن حیان شخص موثقی است و عمار بن موسی غیر موثق است. اگر بگوییم اسحاق پسر عمار بن حیان باشد، قطعا موثق است، زیرا وی صحیح العقیده است. اما اگر بگوییم پسر عمار بن موسی است، قطعا فطحی است. (اما هیچ کس غیر از شیخ طوسی، اشارهای به ساباطی بودن او ننموده است. و این موارد شاهد است که شیخ، سهواً این عبارت را در مورد وی آورده است.)

حال اگر دو اسحاق بن عمار داشته باشیم، از کجا تشخیص دهیم اسحاق بن عمار ساباطی مد نظر است یا اسحاق بن عمار بن حیان؟سه راه دارد:

     اولاً هر حدیثی که سند آن، این گونه بود که "الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ كَلُّوبٍ" قطعاً این روایت از اسحاق بن عمار بن حیان است.

     ثانیاً اگر از خویشاوندان روایت داشته باشیم، معمولاً ساباطیها از همدیگر روایت نقل مینمایند، اگر در سند شخص ساباطی وجود داشت، شاهد این است که اسحاق بن عمار موجود در سند، اسحاق بن عمار ساباطی است.

     ثالثاً اگر بزرگان رجال، سندی را تصریح به صحیحه بودن روایتی کنند، مشخص میشود اسحاق بن عمار بن حیان مد نظر است.


[1] . وسائل الشيعة، ج‌21، ص: 277.
[2] . وسائل الشيعة، ج‌21، ص: 300.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo