< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ماهیت عیب

 

مقدمهکلام در باب تعریف معنای اصطلاحی عیب بود. و نظر امامیه و مذاهب اربعه را نقل نمودیم.

 

تعریف شیخ انصاری از معنای اصطلاحی عیب

شیخ انصاری فرموده است: عیب یعنی نقص از حالت صحت، که حد وسط بین نقص و کمال است. یعنی هر چیزی یک مقتضای طبیعت اصلی دارد که به آن صحت و یا سلامت گفته میشود، به پایینتر از آن نقص و عیب و به بالاتر از آن کمال گفته میشود.

سپس شیخ میفرماید از چه راههایی میتوان نقص، صحت و یا کمال را تشخیص داد و برای آن دو راه تعریف میکند؛

روش اول، از راه خارج است، یعنی علم خارجی داشته باشیم چیزی سالم و یا معیوب است.

روش دوم، مشروط به این که از طریق روش اول به هدف نرسیم، این است که از راه غلبهی افراد به نتیجه برسیم، یعنی بررسی نماییم نوع افراد این جنس چگونه هستند، آن حالتی که در نوع افراد است، به آن صحت گفته میشود، به کمتر از آن عیب و به بیشتر از آن کمال گفته میشود.

بعد شیخ میفرماید هر چیزی ممکن است یک طبیعت اولیه و یک طبیعت ثانویه داشته باشد؛

طبیعت اولیه: همان مقتضای ماهیت است. آن چیزی که در نوع ماهیت وجود دارد.

طبیعت ثانویه: یعنی آن چیزی که اغلب افراد آن گونه هستند.

برخی مواقع طبیعت اولیه به طبیعت ثانویه بدل میشود، مانند این که طبیعت اولیه در عبد این است که اغلف باشد، و طبیعت ثانویه این است که ختنه شده باشد. یا طبیعت اولیه در جاریه این است که باکره باشد و طبیعت ثانویه این است که باکره نباشد. بعباره اخری طبیعت اولیه، معنایش این است که چیزی مقتضای ماهیت و طبیعت داشته باشد، طبیعت ثانویه نیز یعنی آن چیزی که اغلب افراد آن گونه هستند.

 

اشکالاتی به نظر شیخ انصاری و پاسخ آنها

به این فرمایش شیخ انصاری چند اشکال شده است، در ذیل آنها را مطرح مینماییم؛

اشکال اول: برخی اشکال نموده و گفتهاند این فرمایش شیخ انصاری، در واقع استدلال از یک جزئی به یک جزئی دیگر است، بعباره اخری معنای فرمایش شیخ این است که ببینیم افراد یک نوع دارای چه خصوصیتی هستند، و بعد بگوییم این فرد مشکوک آن خصوصیت را دارد یا ندارد، و به این طریق بفهمیم آن فرد مشکوک سالم است و یا معیوب است. (در واقع منظور استقرای ناقص است.)

پاسخ: مرحوم شیخ این توجه را داشته است که "الجزئی لایکون کاسباً و لامکتسباً" و از جزئی نمیتوان به جزئی دیگر پی برد. و همیشه در منطق گفته میشد که استقرا همیشه یک قیاس پنهان دارد، یعنی ما میتوانیم از راه غالب افراد به قدر مشترک بین افراد پی ببریم. و آن قدر مشترک بین افراد، دلیلی بر تشخیص حالت فرد مشکوک میشود. (یعنی نمیخواهیم از غالب افراد فرد مشکوک را تشخیص دهیم، زیرا این قیاس ناقص است.)

 

اشکال دوم: این اشکال را آیت الله خوئی به صورت مفصل مطرح نموده، و شاگردان ایشان نیز از ایشان تبعیت نمودهاند و آن هم این که در فلسفه، اصالت با ماهیت نیست، ماهیت یک امر اعتباری است. و چیزی که اعتباری است نمیتواند مقتضی و اثر داشته باشد. وقتی گفته میشود باید مقتضای طبیعت دیده شود، طبیعت همان ماهیت است و مقتضای طبیعت نیز یعنی اثر ماهیت، و ماهیت اثر ندارد.

نظر حضرت استاد عابدی: این که گفته میشود ماهیت اعتباری است و اثر ندارد، در جواب باید گفت امر اعتباری میتواند علت یک امر اعتباری باشد. وجود میتواند علت وجود و ماهیت نیز علت ماهیت باشد. مانند این که مثلث یک ماهیت است و خود مثلث میتواند علت سه ضلع باشد و یا علت 180 درجه باشد و حتی نیاز نیست مثلث در بیرون موجود باشد. و مانحن فیه این گونه است که یک طبیعتی داریم که امر اعتباری است و اثر این طبیعت نیز یک امر اعتباری است (صحت).

 

اشکال سوم: این اشکال نیز توسط آیت الله خوئی مطرح شده است و آن هم این که نقص از صحت که عیب دانسته شد، اگر چیزی لازمهی ماهیت بود، لازمهی ماهیت که قابل سلب نیست. مانند این که ماهیت آتش سوزاندن است، حال اگر بگوییم آتشی حرارت نداشته باشد، یعنی یک ماهیتی باشد و اثر ماهیت نباشد. امکان ندارد لازمه ی ماهیت را از ماهیت سلب کنیم.

پاسخ: برخی این اشکال را این گونه پاسخ دادهاند که مقتضای ماهیت در صورتی وجود دارد که مانعی پیش نیاید، اما اگر مانعی وجود داشت، آن مانع میتواند جلوی تاثیر مقتضی را بگیرد.

نظر حضرت استاد عابدی: مقتضای ماهیت، لوازم ذاتی ماهیت است. لازم ذاتی قابل تخلف نیست. هیچ مانعی نمیتواند لوازم ذاتی یک چیزی را سلب نماید. مانند این که آب نمیتواند حرارت آتش را بردارد، آب میتواند آتش را خاموش کند؛ اما امکان ندارد آتش باشد و حرارت نباشد. اگر چیزی لازم ماهیت بود، همیشه همراه آن است و چه مانعی باشد یا نباشد، لازمهی ماهیت از بین نمیرود.

 

تعریف آیت الله خوئی از معنای اصطلاحی عیب

آیت الله خوئی در تعریف عیب فرموده است: یک اغراض نوعی داریم و یک اغراض شخصی داریم. گاهی شخصی یک ماشینی میخرد و غرض نوعی ماشین سواری گرفتن از آن است. اما غرض شخصی میتواند این باشد که این ماشین عتیقه است، یا ماشین پدرم بوده و من به این علت آن را میخرم. اگر یک مبیعی غرض شخصی مشتری را نداشت (تخلف غرض شخصی) در این جا مشتری خیار تخلف شرط دارد. لیکن اگر در یک مبیعی تخلف غرض نوعی شد، در این جا خیار عیب دارد. (مثلا ماشین راه نمیرفت.) نتیجتا این که عیب یعنی تخلف غرض نوعی.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo