< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اختلاف درباره مسقط خیار

 

مقدمهیکی از مسائلی که شیخ در مکاسب متعرض آن شده است مبحثی با این عنوان است که: "اگر یکی از دو عیب کالا زائل بشود و بین بایع و مشتری بر این که کدام عیب قدیم یا جدید زائل شده است، اختلاف شود." بعباره اخری بایع و مشتری هر دو اتفاق بر این دارند که مبیع معیوب بوده است و هم چنین عر دو اتفاق دارند که عیب جدیدی در دست مشتری حادث شده است، و هر دو اتفاق دارند که یکی از عیوب زائل شده است. فقط اختلاف بر این است که عیب برطرف شده عیب قبل از بیع است و یا عیبی که بعد از بیع حادث شده است. بایع مدعی زوال عیب قدیم است و مشتری مدعی زوال عیب جدید است. مقصود بایع نیز این است که سبب خیار از بین رفته است و مشتری خیار ندارد، مشتری نیز که می گوید عیب جدید زائل شده است، مقصودش این است که عیب اول باقی است و من خیار دارم. و عیب دوم که اگر وجود می داشت، مسقط خیار بود (چون تغییری در مبیع ایجاد شده بود)، از بین رفته است، پس خیار ساقط نشده است. شیخ انصاری می فرماید اصل در اینجا، بقای عیب اول است، پس مشتری خیار دارد. یعنی در این مسئله قول مشتری مقدم است.

علامه حلی از شافعی نقل نموده است که در اینجا، یک اصل به نفع بایع وجود دارد و یک اصل نیز به نفع مشتری وجود دارد، این دو اصل تعارض و تساقط میکند و نوبت به تحالف میرسد.

 

تبیین فرمایش شیخ انصاری

یک اصل این است که آیا عیب اول مبیع باقی است یا نیست، استصحاب بقای عیب میکنیم، و ثابت می کنیم عیب اول هنوز باقی است، بنابراین خیار وجود دارد، اما ممکن است کسی بگوید عین همین استصحاب در قول دوم نیز مطرح میشود، دو تا عیب وجود داشته است، یک عیب نیز یقینا زایل شده است، شک داریم کدام زایل شده است، معمولا حواشی مکاسب آوردهاند دو اصل است و با هم تعارض میکنند. توضیح این که هرگاه ما دو اصل عملی داشته باشیم و یقین داشته باشیم یکی از این دو اصل دروغ است، بعباره اخری جاری کردن دو اصل در اطراف علم اجمالی، در حواشی مکاسب اینجا را محل تعارض و تساقط اصول عملیه میدانند. حواشی مکاسب معتقدند اصل عملی در اطراف علم اجمالی جاری نمی شود و مانحن فیه نیز علم اجمالی داریم یک عیب زائل و برطرف شده است. روایات باب استصحاب میفرماید یقین را به شک نقض نکن، بلکه آن را به یقین دیگر نقض کنید و مانحن فیه یقین را به یقین دیگر نقض کنید. یک یقین دارم که دو عیب در مبیع موجود بوده است، یک یقین هم دارم که یکی از عیبها از بین رفته است، حال شک دارم کدام عیب از بین رفته است. یک علم جدید هم دارم که یکی از دو تا یقین قبلی ثابت نیست، و یکی از عیوب باقی است.

سابقاً گفته بودیم اگر دو تا استصحاب داشته باشیم و یقین داشته باشیم یکی از این دو دروغ است، اینجا اصل جاری میشود، بعباره اخری اگر دو تا اماره و خبر واحد داریم و یقین داریم یکی از آن ها کذب است، در اینجا گفته شده است که امارات تعارض و تساقط میکنند، ولی در اصول عملیه، علم به کذب یکی از طرفین، هیچ ضرری ندارد، آن چه سبب تعارض اصول عملیه میشود این است که اگر از جریان اصول عملیه، مخالفت عملی پیش بیاید، اینجا محل تعارض و تساقط است، اما اگر جایی مخالفت عملی پیش نیامد، در اینجا اشکالی واقع نمیشود. به عنوان مثال دو ظرف داریم، یقین داشتم هر دوی این ظروف نجس بوده است، الان هم یقین دارم یکی از آنها تطهیر شده است، اما نمیدانم کدام یک تطهیر شده است و کدام نجس است؛ اینجا دو استصحاب نجاست جاری می کنم و در نتیجهی استصحاب به نجاست هر دو ظرف حکم میکنیم و وجوب اجتناب لازم میآید، با این که اطمینان داریم یکی از این دو استصحاب دروغ است. اما اگر برعکس شد، دو ظرف داریم، و یقین داریم هر دو ظرف طاهر است، سپس یقین میکنیم یکی از دو ظرف نجس شده است، اما نمیدانیم کدامیک نجس شده است، اینجا اگر بخواهیم دو استصحاب طهارت جاری کنیم، لازمهاش مخالفت عملیه است، نتیجه اش هم این میشود که انسان چیزی را که یقین دارد نجس است، استفاده کند. میبینیم که یک نوع استصحاب در فرض نجاست را میگوییم صحیح است و در فرض طهارت میگوییم باطل است، یعنی ملاک این نیست که دو استصحاب تعارض کنند و یا خلاف علم اجمالی باشند، بلکه ملاک این است که آیا به صورت عملی مشکلی پیش میآید و یا مشکلی پیش نمیآید. پس ملاک در تعارض اصول عملی این است که هرجا مخالفت عملیه پیش آمد، میگوییم اصول تعارض و در نتیجه تساقط میکنند، هرجا نیز مخالفت عملیه پیش نیامد، هرچند این اصول خلاف علم باشند (چون بحث تعبد است و اشکال ندارد) تعارض و تساقط نمیکنند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo