< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعلام به عیب

 

مقدمهآیا اعلام عیب مبیع واجب است ام لا؟ اگر بایع جاهل باشد محل بحث ما نیست، لیکن اگر بایع عالم به عیب بود، آیا اعلام عیب واجب است یا خیر؟ بحث از دو منظر مورد مداقه است، از منظر حکم تکلیفی (یعنی اگر اعلام نکرد مرتکب حرام شده و گناه کرده) و از منظر حکم وضعی (یعنی اگر بایع، عیب مبیع را اعلام نکرد، معامله صحیح است یا فاسد؟)

 

حکم تکلیفیگفته شده است که پنج قول در مسئله وجود دارد، بلاتفاوت که بگوییم اعلام واجب است یا کتمان حرام است؟ وجوب و حرمت دو حکم است مانند اینکه استحباب و کراهت نیز دو حکم می باشد. مثال این که مسواک زدن مستحب است، اما مسواک نزدن مکروه نیست، بلکه ترک استحباب است. فلذا این گونه نیست که یک عمل مستحب باشد و ترک آن عمل مستحب، مصدابق عمل مکروه باشد.

 

نظرات علمای اهل سنت

الف: "کتمانُ العیبِ غِشٌ، بل غِشُ متفَقٌ علی تَحریمِه، فَمَن عَلِمَ عیباً، وجب علیه بیانه لمشتریٍ و نحوه، فَإِن لم یفعل فهو غاشٌ، آثمٌ و عاصمٌ"[1] و[2]

ب: "کتمان عیب غش است و حرام است و اجماعی است."[3]

ج: "العیوب و کتمانُها، غشٌ، محرمٌ باجماعه"[4]

د: "قال ابن نجیم: کتمانُ عیبِ سِلْعَتِ[5] حرامٌ و فی الفتاوی[6] اذا باع سِلعَتاً معیبتاً، علیه البیان، و إن لم یُبَین، قالَ بعضُ مشایِخِنا، یَفْسُقُ و تُرَدُ شهادَتُهُ، قال صدر[7] ، لانَاخُذُ به"[8]

هـ: "مَن مَلِکَ عِیناً و عَلِمَ بها عیباً، لم یَجُز أن یَبیعَها، حتی یُبَیِنَّ عیبَها، و هذا الحکمُ مُتَفَقً علیه"[9]

و: "لایَحِلُ لِإمریٍ مسلمٍ أن یَبیعَ عبداً أو أمَتاً أو سِلْعَتاً من سِلَع أو داراً أو عقاراً أو ذهباً أو فضتاً أو شیئاً من الأشیاء و هو یَعلمُ فیه عیباً، قلَّ إو کَثُرَ، حتی یُبَیِنَ ذلک لِمُبتاعِه، و یَقِفَهُ علیه، وقفً یکون عِلمُهُ بِهِ کعلمِهِ، فإن لم یفعل ذلک و کَتَمَهُ العیب و غَشَّهُ بذلک، لم یَزَل فی مَقْتِ الله و لعنةِ ملائکةِ الله"[10]

ز: "احمد حنبل، در عبارت خود آورده است که کتمان عیب، کراهت دارد؛ ولیکن فقها حنابله آورده اند که مقصود احمد حنبل از لفظ کراهت، همانا حرمت است."

 

نتیجهتمام مذاهب اهل سنت، قائل به حرمت کتمان عیب هستند، و یا بعباره اخری، تمام مذاهب اهل سنت، قائل به وجوب اعلام عیب مبیع از طرف بایع هستند.

 

نظرات علمای امامیهبیان کردیم که پنج قول وجود دارد که یک مورد قول به استحباب بود، که اگر آن یک مورد را توجیه کنیم، نتیجه این می شود که اجماع المسلمین بر این واقع شده است که هرکس کالایی را میفروشد بایستی عیب آن را اعلام نماید و در غیر اینصورت مرتکب گناه شده است.

 

توجیه قولِ قائلین به استحباب اعلام عیبعلامه حلی در التذکره و ابن ادریس در السرائر و محقق حلی در الشرایع، هر سه قائل به استحباب اعلام شده بودند، لیکن ابن ادریس در جای دیگر، اعلام عیب را واجب دانسته و کتمان را حرام دانسته است.حال یا باید در مورد کلام ابن ادریس قائل به تعارض شویم، یا مانند کلام احمد حنبل که در بالا آوردیم، مرادش از استحباب، وجوب اعلام عیب باشد.

علامه حلی هم در کتاب تذکره، استحباب را مطرح نموده، لیکن در کتاب تحریر و در کتاب قواعد، قائل به وجوبِ اعلامِ عیب شده است.[11]

در مورد محقق حلی نیز حضرت استاد عابدی قائل هستند که عبارت ایشان اصلاً صریح نیست، بلکه ظاهر در استحباب است. مضاف بر این که تعریف مستعمل محقق، تعبیر متعارف فقهی نیست؛ ایشان آورده است: "اولی و افضل آن است که عیب را اعلام کند." در حالی که اگر مقصود ایشان استحباب بود، بایستی عبارت یستحب و امثاله را می آورد.

 

دلیل عامه در وجوب اعلام عیب

1. "عَنْ وَاثِلَةَ بْنِ الْأَسْقَعِ، قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: مَنْ بَاعَ عَيْبًا، لَمْ يُبَيِّنْهُ، لَمْ يَزَلْ فِي مَقْتِ اللَّهِ وَلَمْ تَزَلْ الْمَلَائِكَةُ تَلْعَنُهُ"[12]

بررسی سندی: در سلسه سند این روایت دو نفر با نام های "بَقِيَّةُ بْنُ الْوَلِيدِ" و "مُعَاوِيَةَ بْنِ جَریح" وجود دارند که هر دو نفر جزو مُدَلَّسین هستند.[13] ابن حِبّان[14] ، هر دوی این افراد را تضعیف کرده و از نظر اهل سنت این روایت فاقد اعتبار است.

بررسی دلالی: حدیث می فرماید اگر کسی چیزی را بفروشد و عیب آن را نگوید، در غضب خداست. غضب خداوند، خودش یک نوع عذاب است. وقتی میگوییم در غضب خداست یعنی در عذاب است، و وقتی چیزی واجب نباشد، عذاب ندارد. پس این که می فرماید کسی چیزی را بفروشد و عیب آن را نگوید در غضب خداوند متعال و لعن ملائکه است، یعنی در عذاب است، چون ترک واجب کرده است.

2. "عن عبد الله بن الحارث، ‌رفعه إلى حكيم بن حزام رضي الله عنه، ‌قال:‌ قال رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ:‌ الْبَيِّعَانِ بِالْخِيَارِ مَا لَمْ يَتَفَرَّقَا، ‌او قال حتى يَتَفَرَّقَا، ‌ فَإِنْ صَدَقَا وَبَيَّنَا بُورِكَ لَهُمَا فِي بَيْعِهِمَا، ‌وإِنْ كَتَمَا و كَذَبَا، ‌مَحَقَتْ[15] بَرَكَتُ بِيعِهِما"[16]

بررسی سندی: به عقیده ی اهل سنت احادیثی که در دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم وجود دارد، نیاز به بررسی سندی ندارد.[17]

بررسی دلالی: برداشته شدن برکت از بیع، یک نوع عذاب است، و عذاب هم فقط مختص به معصیت است. بنابراین اگر عیب را کتمان کنند معصیت نموده اند.[18]

3. "عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ ، أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، مَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِيهَا ، فَنَالَتْ أَصَابِعُهُ بَلَلًا ، فَقَالَ: مَا هَذَا يَا صَاحِبَ الطَّعَامِ؟، قَالَ: أَصَابَتْهُ السَّمَاءُ يَارَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: أَفَلَا جَعَلْتَهُ فَوْقَ الطَّعَامِ كَيْ يَرَاهُ النَّاسُ، مَنْ غَشَّ، فَلَيْسَ مِنِّي"[19] و[20] و[21]

4. "عَنْ جَرِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: بَايَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى إِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَالنُّصْحِ لِكُلِّ مُسْلِمٍ"[22]

بررسی دلالی: خیرخواهی بر مسلمین، مورد بیعت با پیامبر(ص) بوده است، و اگر چیزی مورد بیعت باشد، معنایش اینست که از ارکان ایمان به حساب می آید. و اگر از ارکان ایمان باشد، پس خیرخواهی بر هر مسلمانی، واجب است و کسی که عیب را اعلام نمیکند، خیرخواهی نکرده و ترک واجب نموده است. و هرکه ترک واجب نماید، مرتکب معصیت شده و گناه کرده است.

 


[1] . نحو مشتری مثلا در اجاره باید به مستاجر اعلام کند و در جعاله به عامل اعلام کند.
[2] . موسوعه الاجماع، ابوالحبیب سعدی، جلد 2، ص867.
[3] . المعاملات المالیه، دبیان بن محمد دبیان(از علمای جدید و وهابی سنی است.)، جلد 6، ص377.
[4] . القوانین الفقهیه، ابن جزی، ص175.
[5] . کالا.
[6] . الفتاوی الهندیه، ابوحنیفه (ابن تیمیه هم کتابی به نام فتاوی دارد، که 40 جلد است، اما در کلام اهل سنت، اگر کتاب فتاوی مجرد از قرینه ذکر شد، منظور کتاب فتاوی الهندیه اثر ابوحنیفه می باشد.).
[7] . مخالفت صدر (از علمای سنی) به معنای مخالفت با کتمان نیست، بلکه قائل به صغیره بودن گناه عدم اعلام می باشد و فسقِ فاعل را رد می کند.
[8] . البحر الرائق، زين الدين بن إبراهيم بن محمد، جلد 6، ص38.
[9] . المجموع، یحیی بن شرف النَوَوی، جلد 11، ص304.
[10] . مقدمات، ابن رشد، جلد 2، ص100.
[11] . کتاب تحریر و کتاب قواعد، کتب فتوایی علامه حلی هستند، در حالی که موضوع کتاب تذکره، فقه مقارن و جهت استدلال در مقابل اهل سنت است و فتوایی نیست.
[12] . سنن ابن ماجه، حدیث2247.
[13] . در امامیه اگر به شخصی اطلاق مُدَلِس یا تدلیس کننده شد، یعنی آن شخص ضعیف است، اما در اهل سنت، اگر شخصی را مدلس نامیدند، به معنای ضعیف بودن روایت نیست. اگر در شیعه روایتی را گفتند مرفوع است، یعنی ضعیف است، اما در اهل سنت اگر به روایتی مرفوع گفتند، یعنی آن روایت مسند و صحیح است. (عبارات و تعاریف در دانش حدیث بین امامیه و اهل سنت، متفاوت است.).
[14] . از محدثین برجسته.
[15] . برداشته می شود.
[16] . صحیح بخاری، حدیث 2079.
[17] . افراد فاسق، فاجر و حتی خوارج کافر، اگر روایتی در بخاری و مسلم داشتند، مورد تایید اهل سنت می باشد. اصلا ملاک وثاقت روات در نظر اهل سنت، اعتماد بخاری و مسلم به آن ها و نقل روایت آن افراد در این دو صحیح می باشد. فلذا تمام روایات این دو کتاب به عقیده ی اهل سنت، صحیحه می باشد. (اهل سنت معتقدند اگر کسی قسم بخورد به طلاق، مثلا بگوید اگر حدیث نادرست در بخاری و مسلم باشد، زن من مطلقه باشد، زنش مطلقه نمی شود چون در بخاری و مسلم حدیث نادرست نداریم.).
[18] . دو نوع عذاب دنیوی (ادنی = مانند زلزله، گرانی، جنگ، برداشته شدن برکت) و اخروی (اکبر) داریم.
[19] . صحیح مسلم، حدیث 102.
[20] . ترجمه: پیامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) دید شخصی یک گونی حبوبات دارد می فروشد، دستش را داخل گونی کرد و دید آن ها خیس و مرطوب است، پیامبر فرمودند: چرا این کار را کرده ای؟ شخص گفت: یارسول الله(ص) از باران خیس شده است. پیامبر (ص) فرمود: چرا اون خیس ها را روی گونی نگذاشته ای؟ هرکس غش کند از ما نیست.
[21] . نکته: از ایراداتی که اهل سنت به روایات شیعیان می گیرند اینست که می گویند روایات شیعیان "معنعن" است. در حالی که معتقدند احادیث اهل سنت "حدثنا حدثنا" یا "قال فلان قال فلان" است، فلذا این را از مزیت ها و برتری روایات عامه بر امامیه می دانند. در حالی که این روایاتی که امروز دیدیم که همگی از صحاحی مانند ابن ماجه و بخاری و مسلم هستند، تماماً مانند روایات امامیه، معنعن است.
[22] . صحیح بخاری، حدیث 57 و صحیح مسلم، حدیث 57.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo