< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

96/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعلام به عیب

 

مقدمهآیا واجب است که عیب مبیع را اعلام نماییم؟

نظر شیخ طوسی(ره): مسألة قال في المبسوط: "من باع شيئاً، فيه عيبٌ، لم يُبَيِّنه، فَعَلَ مَحظوراً"‌[1] و[2]

محظورا به معنای حرمت تکلیفی است و یعنی مرتکب حرام و معصیت شده است، اما روایت در باب بیان حرمت وضعی بیع نیست.

نظر شیخ طوسی(ره): و في موضعٍ آخر من المبسوط: "وجب عليه أن یُبَيِّنه و لا يَكتُمَه أو يَتَبَرّأ إليه من العيوب، و الأوّل أحوط و نحوه عن فقه الراوندي"[3]

کسی که چیزی را می فروشد و عیب دارد واجب است اعلام عیب کند و کتمان نکند. یا تبری کند از عیوب. (یعنی بگوید اگر معیوب است من به عهده نمی گیرم) و ذکر این نکته که معیوب است، احوط است. مرحوم راوندی هم در فقه القرآن، قائل به همین قول گردیده است.

ولی علامهی حلی در التذكرة و مرحوم ابن ادریس در السرائر و محقق حلی در الشرائع قائل به استحباب مطلق (چه عیب جلی و چه عیب خفی)[4] در اعلام عیب شدهاند.

مرحوم شیخ انصاری (ره) در مقام جمع بندی میفرماید: فالمحصَّل من ظاهر كلماتهم خمسة أقوال.[5] و[6]

قول اول: کتمان عیب حرام است. (فَعَلَ مَحظوراً)

قول دوم: کتمان عیب حرام نیست، بلکه اعلام نکردن عیب، ترک واجب است. (ملازمه ای بین ترک واجب و افتادن در حرام نیست.)

قول سوم: اعلام عیب یُستُحَبُ مطلقا (عیب خفی و جلی)[7]

قول چهارم: فرق گزاردن بین عیب خفی و جلی (وجوب اعلام عیب خفی و عدم وجوب اعلام عیب جلی)

قول پنجم: اگر تبری از عیب کرده، اعلام واجب نیست و اگر تبری از عیب نکرده است، اعلام عیب لازم است.[8]

 

اشکالات حضرت استاد عابدی به تقسیمات شیخ انصاری(ره)اشکال اول:قول اول و دوم یک قول است و دو قول نیست. مثلا انجام غیبت حرام است، ولی ترک غیبت واجب نیست. فقط فعلش حرام است و ترک آن واجب نیست. اگر کسی غیبت کرد مرتکب حرام شده است، اگر غیب نکرد حرامی را انجام نداده است و اینطور نیست که واجبی را انجام داده باشد. یا مثلا اتیان به صلاه واجب است، اگر کسی ترک نماز کرد، فعل حرام انجام نداده است، بلکه ترک واجب کرده است.

 

دلایل

الف: مخالفت با کعبیِ سنی. انه قال: احکام عشرة، و فیه عندنا احکام خمسة.

ب: دلیل مسئله وجوب اعلام عیب یا غِش (کلک) است که غِش زدن حرام است، اما ترک غش که واجب نیست یا دلیل اینست که واجب است هر مسلمانی باید خیرخواه مسلمانان دیگر باشد که این یعنی "یجب الاِعلام" بعبارة اخری، این دوتا یعنی وجوب اعلام و حرمت کتمان، چه وجوب و چه حرمت، احکام تبعی هستند و احکام نفسی نیست. (اگر چیزی واجب یا حرام نفسی بود، یعنی این عمل مصلحت ملزمه و یا مفسده ی ملزمه دارد، اما اگر چیزی وجوب و یا حرمت تبعی داشت، (مانند وضو برای نماز) به خودی خود و فی نفسه مفسده و مصلحت ندارد.)

فلذا آیا در فقره ی اعلام عیب، خود گفتن مصلحت دارد؟ یا مصلحت برای اینست که شخص خریدار ضرر نکند؟مثلا اگر عیب در مبیع از انواع عیب جلی باشد و خریدار خودش عیب را ببیند و یا خفی باشد و خود خریدار مطلع باشد، آیا باز هم در نفس اعلام مصلحتی وجود دارد؟ نظر استاد: خیر مصلحتی در نفس اعلام وجود ندارد. زیرا هدف اینست که کلاه سر شخص نرود و ضرر نکند، حالا که شخص خودش می داند و میبیند دیگر کلاه سرش نمی رود. و موضوع ضرری که ناشی از بی اطلاعی باشد منتفی است. بنابراین چنین حرمت و یا وجوبی، تبعی هستند و نفسی نیستند. ما وظیفه داریم ببینیم آن چه مصلحت و یا مفسده دارد چیست؟ که در اینجا همانا ضرر کردن مشتری می باشد.

بنابراین میشود مدعی شد قول اول و دوم دو قول متباین نیست، بلکه دو بیان متفاوت از یک قول است. مثل این که یک مرجع در رساله ی خود بنویسد: "نماز واجب است" و مرجع دیگری در رساله ی خویش بنویسد: "ترک نماز حرام است." که این ها دو قول نیست، بلکه یک قول به دو بیان متفاوت است.[9]

 

اشکال دوم:

در فقرهی قول سوم (استحباب اعلام مطلقاً) مطلبی وجود دارد و آن هم اینکه شیخ طوسی(ره) آورده بود احوط، و بین استحباب و احوط فرق وجود دارد.

 

تفاوت بین استحباب و احوط:

الف: استحباب یک حکم شرعی است ولی احوط یک حکم شرعی نیست، و همیشه برای تحفظ واقع است و راهی برای کسب واقع است که آن هم یک حکم شرعی است که ما اطلاعی از آن نداریم. یعنی احتیاط طریقی است که ما حکم واقعی را به وسیلهی آن حفظ کنیم. (بعباره اخری، مستحب خودش مصلحت دارد، اما چیزی که احوط است خودش مصلحت ندارد، بلکه طریقی است که اگر من را به واقع رساند، من مکلف مصلحت را به دست میآورم.)[10]

ب: احوط حکم تبعی است، اما استحباب حکم نفسی است. (البته این فرق خارج از بحث ما است.)

 

اشکال سوم:قول چهارم و قول پنجم، دو تا تفصیل بود، یکی این که فرق هست بین عیب جلی و خفی؛ که عیب خفی را باید اعلام کرد، اما عیب جلی را لازم نیست اعلام نمود. دیگری این که بین این که اگر تبری کرد اعلام واجب نیست و اگر تبری نکرد اعلام واجب است باید فرق گذاشت. که به نظر استاد: هر دو قول اشتباه است.

 

دلیل

در مورد قول چهارم: اول این که اصلا بحث دربارهی عیب خفی است و بحث در مورد عیب جلی نیست. فلذا اصلاً تفصیلی در مسئله نیست، و بحث تنها در مورد عیب خفی است.

دوم این که در خود عیب خفی، مطلقاً اعلام واجب نیست، در عیب خفی مخیر است بین اعلام و تبری. نه اینکه یجب الاعلام مطلقا، بلکه باید دید یجب ام الاعلام او التبری.در مورد قول پنجم نیز که اگر تبری نکرد اعلام واجب است و اگر تبری کرد اعلام واجب نیست. که به نظر استاد: این قول هم اشتباه است. آن چه که درست است اینست که، در عیب خفی، مخیر است بین اعلام و تبری و در عیب ظاهر نه اعلام واجب است و نه تبری.

حضرت استاد به برداشت امام خمینی(ره) از این فراز خدشه وارد کرده و قائل به برداشت ایشان که همانا قول پنجم مرحوم شیخ انصاری(ره) بود، نمی باشند. و میفرمایند بین عیب جلی و خفی فرق وجود دارد.

 

نتیجهپس اقوال مسئله در مورد اعلام عیب کدام است؟

1. واجب است تعیینا اعلام عیب خفی. یا اینکه کتمان عیب خفی حرام است.

2. واجب است اعلام یا تبری به صورت وجوب تخییری.

3. علامه حلی و ابن ادریس و محقق حلی، فرموده اند که اعلام مستحب است مطلقاً (چه عیب جلی و چه عیب خفی، چه مع تبری و چه بلا تبری) یعنی حتی وقتی تبری می کند باز هم بگوید این جنس معیوب است این اعلام استحباب دارد.

4. عیب یک زمان جلی است و یک زمان خفی است.

عیب جلی محل بحث نیست و محل بحث عیب خفی است، آن هم در زمانی که خود بایع به عیب مبیع عالم باشد (در فرض جهل بایع، بحث سالبه به انتفاع موضوع است) حال اگر عیب خفی باشد و بایع عالم باشد، یجب الاعلام مطلقا (سواءٌ تبری بکند یا نکند.)

5. عیب خفی وجوب اعلامش تخییری است. مخیر است بین اعلام و تبری.

 


[1] . قال الاستاد: اصل در زمان شیخ در مورد اشیاء، یا اباحه بود و یا حظر.
[2] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌5، ص: 335.
[3] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌5، ص: 335.
[4] . در مورد عیب جلی طبیعتا نیازی به اعلام نیست، بر خلاف عیب خفی.
[5] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)؛ ج‌5، ص: 335.
[6] . نکته ی ادبی: الف و لام در المحصل، مبتدا است و خمسة اقوال خبر آن است. و محصل صله‌ی الف و لام است، فلذا محلی از اعراب ندارد.
[7] . نکته ی ادبی: مخفی غلط است و خفی درست است.
[8] . این اقوال را حواشی مکاسب و امام خمینی و مرحوم آیت الله جواد تبریزی(رحمت الله علیهما) ذکر نموده‌اند.
[9] . در تبعی، خود مطلب را نمی‌بینیم، بلکه به آن ذی المقدمه و یا اصل نظر می‌کنیم و مصالح و مفاسد آن را ارزیابی می‌کنیم.
[10] . در احتیاط مستحب، خودِ احتیاط، مصلحتی ندارد، بلکه آن مستحب است که مصلحت دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo