< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

95/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زمان خیار

مقدمه

کلام در باب خیار عیب بود. بحث در این باره بود که ایا خیار عیب از زمان عقد است، یا از زمان ظهور عیب؟ ثمرهاش هم در این است که آیا میشود خیار را قبل از علم به وجود خیار اسقاط کنیم یا خیر؟ یا ارش قبل از علم به ظهور عیب، ثابت هست یا خیر؟

یک مطلب این است که آیا اصل عملی اقتضاء میکند که خیار از چه زمانی باشد؟ مطلب بعد این که اصل لفظی چه اقتضائی دارد؟ و مطلب بعدی ادلهی خاصهی خیار عیب چه میگوید.

 

اصل عملی

اگر دلیلی نداشتیم که خیار از زمان عقد است یا از مان ظهور عیب، اگر بخواهیم به اصول عملیه رجوع کنیم، قعراً اصل عدم خیار (استصحاب عدم ازلی) دلالت میکند بر این که خیار از زمان ظهور عیب است. زیرا میگوییم قبلاً که خیاری نبود. هنگامی که عقد خوانده شد شک داریم آیا خیار حادث شد یا نشد. استصحاب عدم خیار تا زمان ظهور عیب میکنیم.

ولیکن این استصحاب یا اصل عدم خیار یا اصاله العدم، یا به صورت استصحاب عدم ازلی است، (به صورت لیس تامه)، یا به صورت لیس ناقصه. گاهی میگوییم وقتی عقد نبود، خیار هم نبود. یعنی خیار سالبهی به انتفاع موضوع بود. حالا که عقد موجود شده، شک داریم خیار موجود شده است یا نشده است. در این صورت باید بگوییم اتحاد قضیهی متیقنه و مشکوکه وجود ندارد. آن چه که ما به آن یقین داشتیم، عدم خیار بود در زمانی که عقد هم نبود. و قضیهی مشکوکه این است که عقد موجود است، اما نمیدانیم خیار موجود است و یا نه. این دو موضوع متفاوت است. فلذا این مشکلی را حل نمیکند. پس اگر استصحاب ما، استصحاب عدم ازلی باشد، در این صورت قضیهی متیقنه و مشکوکه وحدت ندارد. اما اگر این استصحاب به صورت لیس ناقصه باشد، یعنی بگوییم زمانی بود که عقد بود و خیار وجود نداشت، حالا هم استصحاب میکنیم وجود عقد و عدم خیار را. اگر کسی به این قائل شود، این هم حالت سابقه ندارد. پس هیچ کدام از این دو استصحاب درست نیست. بلکه در هر دو صورت اگر بخواهیم با استصحاب عدم خیار لزوم عقد را ثابت کنیم، این اصل مثبت است.

بله این اشکالی ندارد که ما اصل عملی را در آثار عقد جاری کنیم. مثلا بگوییم در فاصلهی عقد تا ظهور عیب، ثمن ملک بایع است و مبیع ملک مشتری است. بعد از این که مشتری فسخ کرد، شک میکنیم ثمن از ملک بایع خارج شد یا نه؟ اصل بر عدم است و ثمن ملک بایع است.

بنابراین اصل عملی در خیار جاری نیست، البته در آثار خیار جاری میشود.

 

اصل لفظی

اصل لفظی یعنی این که سراغ آیهی شریفهی "اوفوا بالعقود" برویم و بگوییم این آیه دلالت میکند بر این که به هر عقدی، در هر زمانی، وفا لازم است. یکی از افراد عقد، عقد بر مبیع معیوب است. آیه میفرماید به این عقد هم وفا کنید. این آیه هم عموم افرادی دارد و هم عموم ازمانی. یعنی در هر زمانی هم به عقد وفا بکنید، یکی از این زمان ها فاصلهی بین عقد تا ظهور عیب است. یعنی در این فاصله خیار وجود ندارد و خیار متعلق به بعد از ظهور است. بعباره اخری این آیه بر لزوم هر عقدی در هر زمانی دلالت دارد. و این لزوم بعد از ظهور عیب، یقیناً تخصیص خورده است و لازم نیست.

نتیجه هم این است که اصل لفظی دلالت دارد بر این که خیار بعد الظهور است.

ولیکن این استدلال درست نیست؛ علت هم این است که آیهی شریفه میفرماید به هر عقدی وفا بکنید و وفا هم اینست که به آن چه تلفظ شد وفا بشود. یکی از متعلقات عقد این است که در ضمن عقد، سلامت مبیع شرط شده است (شرط ارتکازی و ضمنی) آیه میفرماید به عقدی با این شرط وفا کنید. فلذا باید گفت این عقد خیاری است و جایز است.

البته باز این جواب هم نادرست است، زیرا درست است که این عقد یک شرط ارتکازی در ضمن خود دارد، اما شرط سلامت مبیع، فقط یک جهت اثبات دارد، نه یک جهت سلب. مشتری به زبان بی زبانی میگوید من این کالا را به شرط سلامت میخرم. اما نگفته است که اگر این مبیع سالم نبود، پس چه میشود. همیشه وقتی شرطی را ذکر میکنند خود شرط ملاک است، نه این که تخلف شرط چه میگوید.

نتیجه این که اصل عملی و اصل لفظی دلالت میکنند بر این که در فاصلهی عقد تا ظهور عیب، خیار وجود ندارد.

 

ادلهی خاصهی خیار عیب

ما سه قسم دلیل بر خیار عیب داریم؛ لاضرر، دلیل شرط و ادلهی خاصهی خیارات.

دلیل لا ضرر:

اگر دلیل ما لاضرر باشد، این روشن است که لاضرر، ضرر واقعی را میگوید، نه ظهور عیب را. نتیجه اش هم این است که اگر کسی خیار عیب را با لاضرر ثابت کند، باید قائل شود خیار از حین العقد وجود دارد.

ولیکن پاسخ این استدلال این است که لاضرر فقط لسان نفی دارد و نمیتواند چیزی را اثبات کند. لاضرر فقط میگوید مشتری ضرر نگوید. ضرر مشتری هم به این است که این عقد لازم باشد، فلذا لاضرر میگوید لزوم عقد برداشته شد. اما برداشته شدن لزوم، با جعل خیار تلازمی ندارد. زیرا ممکن است لزوم برداشته شده باشد، اما جواز فسخ نیامده باشد.

 

دلیل شرط

اگر کسی بگوید خیار عیب، برگشت میکند به شرط ارتکازی و در واقع خیار شرط است و الان تخلف شرط ارتکازی شده است. شرط ارتکازی ظهور عیب را نمیگوید، وجود العیب را میگوید. نتیجتاً این که حین العقد و قبل الظهور خیار وجود دارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo