< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

99/04/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه/مسائل کرونا /تقدم حق حاکم در تزاحم حقوق

 

1- حدیث اخلاقی

در آستانه شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام هستیم. ایشان بهترین مولود و خیر مولود و مولود با برکت هستند. در احادیث ائمه علیهم السلام داریم.[1]

کلامی از ایشان در بحار الانوار و تحف العقول[2] است و مجامع روایی دیگر آمده ست:

«المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه».[3]

مؤمن نیازمند سه خصلت است:

1) توفیقی از سوی خدا: در قرآن کریم هست که ﴿وَ ما تَوْفیقی‌ إِلاَّ بِاللَّهِ﴾.[4] از امام صادق علیه السلام از معنای توفیق پرسیدند. فرمودند خدا امر می‌کند. انسان اطاعت می‌کند. این اطاعت برای انسان فعلی می‌سازد که مطابِق و مطابَق امر الهی است. این موفق است. کسی که کارش موافق خواسته حضرت حق است.[5] اینجا امر مطلق است و شامل همه خواسته‌های حضرت حق می‌شود چه باید و چه نباید. توفیق دامنه وسیعی دارد. اینکه استادی برای شاگرد و پدری برای پسر دعا می‌کند موفق باشی یعنی خدایی باشی.

2) اندرز دهنده‌ای از خود: مؤمن نیاز دارد خودش خودش را موعظه کند. واعظ نفسانی داشته باشد. محاسبه و مشارطه و مراقبت کشیک نفس کشیدن، همه داخل واعظ نفسانی است. چون می‌دانید بهترین موعظه‌ها آن است که واعظ مخاطب را بشناسد. مخاطب‌شناسی بهترین ابزار برای موعظه خوب است. در واعظ نفسانی مخاطب‌شناسی در حد اعلا است. چرا که هیچ کس همانند اینکه شخصی خودش را می‌شناسد نمی‌شناسد. بهترین موعظه‌ها موعظه نفس است. برنامه‌ای برای خود بریزیم که واعظ نفسانی را تمرین کنیم و در وجودمان پیاده کنیم.

3) پذیرش نصیحت‌های منصحی که او را نصیحت می‌کند: از ناصح بپذیرد. «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال».[6] [7] نصیحت دامنه بازی دارد. گاهی حیوانی برای یک پیامبر اظهار نظر می‌کند و باید بپذیرد. جریان حضرت سلیمان نبی علیه السلام و هدهد. ﴿فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ﴾[8] خبری دارم که نداری. گوش کن که بگویم. در سوره نمل است، سوره‌ای که دو بسم الله دارد.

انسان مؤمن برای نصیحت دیگران برنامه‌ریزی می‌کند.

1.1- نامه جالبی به حضرت امام رحمه الله و جواب آن

در حالات امام محمد تقی وقتی می‌گویند نامه نوشت و حاکم سیستان را نصیحت کرد.[9] بچه‌های دبستانی نیز به الهام از ایشان نامه‌ای نوشتند به حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و نکاتی گوشزد کردند. در صحیفه امام نامه و جوابش هست.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم‌. سلام بر امام عزيز و بزرگوارمان، خمينى روح خدا

امام عزيز، ما بچه‌هاى كلاس پنجم جهاد مدرسه فاطميه هستيم. چون در كتاب دينى ما نامه امام محمد تقى- عليه السلام- را به فرمانده سيستان و نصيحتهايى را كه امام، به ايشان كرده‌اند نوشته، ما هم تصميم گرفتيم كه براى شما نامه‌اى نوشته و شما را نصيحت كنيم. ولى اماما، ما شما را نمى‌توانيم نصيحت كنيم. زيرا شما بزرگواريد و از همه گناهان به دوريد. شما آن امام بت‌شكنى هستيد كه مدت چهل سال است نمازهاى شبتان ترك نشده. اى بزرگى كه ما را از قعر زشتيها و فسادها و بى‌ايمانيها به ساحل نجات رساندى. ما در اين ماههاى عزاى محرّم و صفر، عزا مى‌گيريم، زياد نمى‌خنديم و سينه زنى و نوحه‌خوانى مى‌كنيم؛ چون شما به آن تأكيد كرده‌ايد.[10]

وقتی نسبت مردم با رهبر امت و امام می‌شود می‌گوید شما از گناهان به دورید. وقتی رهبری در چشم مردم این گونه باشد اطاعت مردم نیز این طور می‌شود.

چه تعبیر جالبی: شما چهل سال است نماز شبتان ترک نشده است. اگر ما هم راه بزرگان را برویم همین ارزش را در چشم مردم پیدا می‌کنیم.

جواب امام:

بسمه تعالى‌فرزندان عزيزم! نامه محبت‌آميز شما را قرائت كردم. كاش شما عزيزان مرا نصيحت مى‌كرديد كه محتاج آنم. اميد است با نشاط و خرمى درسهايتان را خوب بخوانيد و در همان حال، به وظايف اسلامى كه انسانها را مى‌سازد، عمل كنيد و اخلاق خود را نيكو كنيد و اطاعت و خدمت پدران و مادرانتان را غنيمت شماريد و آنها را از خود راضى كنيد و به معلمهايتان احترام زياد بگذاريد. سعى كنيد براى اسلام و جمهورى اسلامى و كشورتان مفيد باشيد. از خداوند تعالى، سلامت و سعادت و ترقى در علم و عمل براى شما نور چشمان آرزو مى‌كنم. سلام بر همه شماها.29 شهر صفر 1403

روح اللَّه الموسوي الخمينى‌.[11]

این است انسان حاکم مجتهد و جامع الشرایط و فقیه که صاحب حکومت است ولی صاحب تواضع است. نصیحة الملوک یعنی همین.

از حضرت امام جواد علیه السلام الگو بگیریم. امامی که از مصادیق ﴿وَ آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً﴾[12] هستند. علم را در کودکی معرفی کردند و امامت را معرفی کردند. از حالات ایشان استفاده کنیم.

هر مناسبتی که از هر امام بزرگی است احادیث و برخی حالات ایشان را بخوانیم که بتوانیم به آنها اقتدا کنیم.

خلاصه بحث گذشته

در بحث بیماری خاص کرونا بحمد الله رب العالمین تزاحم احکام را پشت سر گذاشتیم و به تزاحم حقوق رسیدیم. این بحث سوال‌های متعددی دارد. در تضاد حقوق چه کنیم؟

تعریف و اقسام حق را گفتیم. حق الله و حق الناس. در مقام مزاحمت گاهی حق الله با حق الله دیگر مزاحم است. گاهی حق الله با حق الناسی تزاحم دارد. در مرحله سوم گاهی حق الناسی با حق الناس دیگر تزاحم دارد.

2- تزاحم حقوق مردم با حق حاکم

می‌توانیم قسم دیگری اضافه کنیم گاهی حق الله با حق حاکمی تزاحم دارد. اینجا در مقام امتثال چه کنیم؟

معیارها و ملاک‌های تقدم را عرض کردیم. قاعده اهم و مهم و قاعده سلطنت و قاعده لا ضرر و لا ضرار و قاعده اضطرار.

گاهی حکم اولی است و گاهی حکم ثانوی است. مبنای حکم ثانوی گاهی لا ضرر و لا ضرار است که به نظر بسیاری از فقها قاعده حاکم است؛ حتی بر قاعده سلطنت حکومت دارد. الناس مسلطون علی اموالهم در صورتی است که ضرری نباشد.

خدا رحمت کند حضرت امام رحمه الله را که گفتیم ایشان معتقدند لا ضرر بحث حاکمیتی است.[13]

اگر چنین است می‌توانیم استفاده کنیم دستورات حاکمیت و دستورات ولی فقیه و حاکمی که از سوی اوست و تنفیذ قانونی شده است و شرعی، واجب الاطاعة‌ است.

نظر امام در تحریر همین است. چند صفحه درباره مسائل حکومتی است.[14]

یک مسأله مبتلا به در کرونا که جزو مسائل روزمره زندگی آنها است برای کسانی که خود مبتلا شده‌اند یا با آن روبرو شده‌اند، نیازمندی‌هایی دارند. این نیازها با حقوق دیگران یا حقوق شخصی خودشان تنافی دارد.

به معیار اهم حق الناس بر حقوق دیگر مقدم است. مگر حق الله مزیتی داشته باشد که تقدم یابد.

2.1- تقدم حق حاکمیت بر سایر حقوق

در حق حاکمیت یا دولت و حاکم اسلامی و تزاحم با حقوق دیگران، اگر تنفیذ حاکم مصلحت درست می‌کند که به نظر قائلان به ولایت مطلقه مانند امام این است، حق حاکم اولویت دارد. از نفس دلیل اقوی بودن مقام امتثال را استفاده می‌کنیم.

در مقام تزاحم حقوق می‌توانیم این حرف را بزنیم که افراد یا فرد فرقی ندارد حقیقی باشند یا حقوقی.

وقتی حق حاکم اولی شد طبق نظر امام که لا ضرر را حاکمیتی می‌دانند تعبیری دارند امام در تحریر:

حاکم اسلامی حتی می‌تواند جلوی احتکار اجناس را بگیرد. محتکر نمی‌تواند به استناد قاعده سلطنت اختیار مال خودم را دارم هر طور خواستم می‌توانم بفروشم.[15]

برخی از ابزار پزشکی و داروها و ماسک از این موارد است. نمی‌تواند هر طور خواست بفروشد. در عرضه واکسن بخواهند به هر قیمتی بفروشند نمی‌شود. در بحث حاکمیت، قاعده لا ضرر و لا ضرار حکومتِ اصولی دارد. اگر جنس در انحصار عده‌ای باشد می‌گویند شما حق مصرف و فروش به هر قیمتی و احتکار ندارید.

2.2- احتکار در ایام کرونا

از جهت موضوع: در احتکار گاهی جو و گندم داریم در روایات صحیحه.[16] در برخی روایات طعام را داریم.[17]

از جهت زمان: از سه روز داریم تا چهل روز.[18]

2.2.1- گستره موضوع و زمان احتکار

آیا فقط طعام است؟ آن هم طعام مردم آن زمان؟ تمام روایات هم صحیحه است. همه را باید پذیرفت با وجه جمع.

با کمال معذرت از کسانی که خاص آن چند قلم در روایات می‌دانند[19] می‌گوییم از باب مصداق است و خصوصیت ندارد. اینها اقلام شایع آن زمان بوده است. چیزی به نام برنج جزو خوراکی‌های رایج نبوده و یا ماکارونی نبوده است. در اینجا می‌شود تنقیح مناط کرد. خوراک را باید توسعه دهیم و خاص نکنیم.

از زمان و مدت احتکار و اشیای و مصادیق احتکاری و حالات محتکر این مطلب استفاده می‌شود که مراد به مصادیق احتکار چیزهای مورد نیاز است. آنها مصادیق طعام است در آن زمان. طعام خوراکی‌هایی بود که مردم آن زمان نیاز داشتند. امروز متخصصان و کسانی که سر و کار دارند باید تشخیص دهند که جزو مسائل مورد نیاز است. در اینجا تمامش جزو مصادیق احتکار می‌شود.

2.2.2- قیمت‌گذاری مال احتکار شده

همه اینها می‌افتد در حق حاکم و از حیطه حق اشخاص خارج می‌شود. در غیر این صورت قیمت‌گذاری و غیره به عهده فرد بود.

در برخی موارد قیمت‌گذاری هم با حکومت است. حق حاکم اولی الحقوق است. نتیجه این که اگر اشیا با قیمت خاصی یا در بازار و جای خاصی عرضه شود، نمی‌تواند شخص یا فرد حقوقی تعیین قیمت کنند.

سرایت به غیر طعام به مبنای نیاز است. طعام را به معنای خوراکی متداول آن زمان نمی‌گیریم. نیازمندی‌های انسان را که گرفتیم قابل حصر نیست. تعبیر حضرت امام در تحریر این است:

لـلامـام عـليه السلام و والى المسلمين ان يعمل ماهو صلاح للمسلمين من تـثـبـيـت سعر او صنعه او حصر تجاره او غيرها مما هو دخيل فى النظام وصلاح للجامعه.[20]

امـام (علیه السلام) و رهـبر مسلمانان اجازه دارد آنچه به صلاح مردمان است انجام دهـد، مانند: قيمت گذارى بر اجناس يا صنعت يا محدود كردن تجارت و جز ايـنـهـا از چيزهايى كه در پايدارى نظام نقش دارند و به مصلحت جامعه اند.

حقوق حکومت و دولت را در نرخ‌گذاری نمی‌توانیم نادیده بگیریم.

در مالکیت‌های دولتی هم پیش می‌آید. باید گسترده‌تر بحث شود بعدا. در احتکار اگر حق حاکمیت نبود قاعده الناس مسلطون علی اموالهم دایر بود و عمل می‌شد. اگر حق حاکمیت نبود «من احیی مواتا فهو له»[21] جاری بود. ولی گاهی در حقوق متزاحمه با مردم که برخی روایات را عرض کردیم قاعده لا ضرر باز هم حاکم است.

در تزاحم حقوق مردم و حاکم باز هم لا ضرر حاکم است.

2.3- وجوب تبعیت از دستورات دولت در بحث کرونا

در نظریات فقهی خود به این نتیجه رسیدیم که دولت، ملت، حاکمیت و ولایت سه ضلع متعامل در اجرای اوامر الهی هستند. مسلط بر دو ضلع دیگر ضلع امام معصوم علیه السلام است. جایگاه ولی فقیه هم در همین ضلع است.

مردم، دولت به معنی اعم، و ولایت سه ضلع است. در دولت اسلامی اگر شرایطی مقرر شد برای شهرهایی یا استانی به ویژه نسبت به کرونا عرض ما این است که واجب الاتباع است.

مخالفتش حرمت شرعی دارد. اگر منجز به خسارت شود ضمان دارد با همان مراحل که عرض کردیم. مصادیق مختلفی می‌تواند داشته باشد.

2.4- مصادیق تقدم حکم دولت

- یکی بحث کرونا است دیگری ترافیک است. اگر دولت قانونی وضع کرد و تحت نظر ولی فقیه بود، قوانین راهنمایی و رانندگی همین است که نباید تخلف کرد.

- مقام معظم رهبری در چند وقت فرمودند به عنوان حاکم اسلامی بحث تنظیم خانواده و تکثیر نسل را توجه کنید. می‌توانیم بگوییم اگر مدیری بنایش بر این بود که خانواده اقل باشد ولی حاکم بنایش بر اکثریت است، کدام را باید انجام دهد؟ تزاحم در مقام امتثال. نظر حاکم اسلامی اولی است. مانند همان که مبنای فقاهتی آن لا ضرر و لا ضرار است.

- راهی را راهسازی ادامه می‌دهد به ملک شخصی می‌رسند. نباید مصادره کنند یا با قیمت کم بخرند ولی در مقام تصمیم‌گیری نظر حاکمیت مقدم است.

در وسائل هست که از همسایه‌های بیت الله و کعبه توسعه‌ای است شخصی منزلش را قرار نمی‌دهد. تکلیف چیست؟ می‌گوید من مسلط هستم بر مال خودم. حاکم اسلامی بود ولی حاکم شیعی نبود. گفتند به اینجا کشیده شده که لله بیت و لی بیت. خدا خانه دارد منم خانه دارم. چرا من خانه‌ام را خراب کنم.

امام صادق علیه السلام فرمودند: بپرسید خانه خدا خانه تو را آباد کرده است یا بر عکس؟ چقدر استدلال منطقی؟ ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ﴾.[22]

بیت الله و کعبه و مسجد است که باعث آبادی دیگر جاها شده است. بروید او را راضی کنید و بخرید.

العياشي في (تفسيره) عن عبد الصمد بن سعد قال: طلب أبو جعفر من أهل مكة أن يشترى بيوتهم ليزيد في المسجد فأبوا فأرغبهم فامتنعوا، فضاق بذلك فسأل أبا عبد الله عليه السلام عن ذلك، فقال: إني سألت هؤلاء شيئا من منازلهم وأفنيتهم لنزيد في المسجد وقد منعوني فقد غمني ذلك غما شديدا، فقال أبو عبد الله عليه السلام: «لم يغمك ذلك، وحجتك عليهم فيه ظاهرة، قال: وبما أحتج عليهم؟ قال: بكتاب الله، فقال: في أي موضع؟ فقال: قول الله: " إن أول بيت وضع للناس للذي ببكة مباركا " قد أخبرك الله أن أول بيت وضع للناس للذي ببكة، فان كانوا هم نزلوا قبل البيت فلهم أفنيتهم، وإن كان البيت قديما قبلهم فله فناؤه، فدعاهم أبو جعفر فاحتج عليهم بهذا، فقالوا له: اصنع ما أحببت».[23]

از مجموع اینها این را استفاده می‌کنیم که حق ولایت بر همه حقوق اشخاص و اجتماع تقدم دارد. مبنا هم مبنای روایاتی است که حق ولایت را گفته است. حق حاکم اسلامی و امام. از روایات این را استفاده می‌کنیم در دانه‌های متغیر مردم، حاکمیت و دولت و ولایت، نقش حاکم را مانند نخ تسبیح این دانه‌های متغیر می‌دانیم. نسبت حاکم نسبت ﴿بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ﴾[24] است که باقی است.

وقتی چنین شد نتیجه این می‌شود حاکم اسلامی حقی دارد که هیچ کس این حق را ندارد. مرجع حقوق است و مقام احیای حقوق دست ایشان است. اگر در جایی به این نتیجه رسیدیم حقوقی متزاحم شد، حق حاکمیت بر باقی حقوق تقدم دارد.

3- تزاحم حق الله با حق حاکمیت

اگر روزی حقوق الهی با حق حاکمیت تزاحم داشت چه کنیم؟

حقوق دیگران با حقوق حاکم اسلامی را گفتیم.

مثلا این مبتلا به است که جایی مسجدی است با اجرای نظر حاکم اسلامی تنافی یافت؟ در وقف داریم که حبس مؤبد است مگر تبدیل به احسن شود. اگر مسجد خیابان شود و زمینش گرفته شود وقف چه می‌شود؟ توقف شخص معذور حرمت دارد.

یا حج حق الله است و از سویی حق الناس هم هست. الآن امنیت و سلامت مهم است. سلامت مکلفین در خطر است. حاکم می‌تواند حج را تعطیل کند؟ گفتیم یک وجوب فوری است و دیگری اصل وجوب آن. گفتیم حج را نمی‌توان تعطیل کرد ولی می‌توان تعلیق کرد. چون بستر سلامت شما تأمین نیست از باب لا ضرر و لا ضرار که به نظر امام بحث حاکمیتی است در نتیجه حاکم می‌تواند بگوید بروید یا نروید. نه تنها در استحباب بلکه در واجبات.

اگر ضرورتی اقتضا کرد که این ضرورت امنیت و سلامت را در خطر انداخت، حاکم می‌تواند تعطیل کند. تشخیص اقدم در واجبات با خود شخص است. گاهی اقدمیت و اولویت حقی به جمعیتی است و گروهی مانند حوزه و دانشگاه و گاهی با دولت است و گاهی به تشخیص حاکم است.

اگر دو نفر در حال غرق شدن در استخر یا دریا هستند، در صورتی که یکی تخصصی دارد باید او را مقدم کرد. گویا حاکم به خاطر اطلاعاتی که به جعل الهی دارد، خدا به او اولویتی داده است.

اگر در حکومت‌های غیر اسلامی نیز در مقام تشخیص موضوع اشتباه کردند یا در بیان حکم مصداق مشتبه شده یا حکم بحث دیگری است.

اگر علمی برای شخصی به وجود آمد خلاف نظر حاکمیت، به لحاظ حق حاکمیت باید تابع حق حاکم باشد. به عنوان موجبه جزئیه اگر به قطع رسید برای خودش حجت است. در مقام شخصی حجت است نه در مقام جمعی.

3.1- ادله روایی بحث

صاحب وسائل بابی دارد با این عنوان: ان الامام إذا ثبت عنده حد من حقوق الله وجب أن يقيمه وإذا كان من حقوق الناس لم يجب إقامته الا أن يطلبه صاحبه.[25] سه روایت نقل می‌کنند که برخی صحیحه است:

1) محمد بن الحسن باسناده عن الحسن بن محبوب، عن أبي أيوب، عن الفضيل قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: «من أقر على نفسه عند الامام بحق من حدود الله مرة واحدة حرا كان أو عبدا أو حرة كانت أو أمة فعلى الامام أن يقيم الحد عليه للذي أقر به علي نفسه كائنا من كان إلا الزاني المحصن، فإنه لا يرجمه حتى يشهد عليه أربعة شهداء، فإذا شهدوا ضربه الحد مائة جلدة، ثم يرجمه، قال: وقال أبو عبد الله عليه السلام: ومن أقر على نفسه عند الامام بحق حد من حدود الله في حقوق المسلمين فليس على الامام أن يقيم عليه الحد الذي أقر به عنده حتى يحضر صاحب الحق أو وليه فيطالبه بحقه، قال: فقال له بعض أصحابنا: يا أبا عبد الله فما هذه الحدود التي إذا أقر بها عند الامام مرة واحدة على نفسه أقيم عليه الحد فيها؟

فقال: إذا أقر على نفسه عند الامام بسرقة قطعه، فهذا من حقوق الله، وإذا أقر على نفسه أنه شرب خمرا حده، فهذا من حقوق الله، وإذا أقر على نفسه بالزنا وهو غير محصن فهذا من حقوق الله، قال: وأما حقوق المسلمين فإذا أقر على نفسه عند الامام بفرية لم يحده حتى يحضر صاحب الفرية أو وليه، وإذا أقر بقتل رجل لم يقتله حتى يحضر أولياء المقتول، فيطالبوا بدم صاحبهم». [26]

اگر حاکم به نتیجه‌ای رسید که حدی دارد گاهی رؤیت حاکم نیاز به شاهد ندارد و شهود نمی‌خواهد. دید کسی گران‌فروشی یا احتکار کرده است اینجا روایت از امام صادق علیه السلام است.

اگر حق الناسی نزد فرد بود تا صاحب حق الناس مراجعه نکرده بر امام اقامه آن حد لازم نیست.

2) محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب عن أبي أيوب، عن الفضيل بن يسار، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «من أقر على نفسه عند الامام بحق أحد من حقوق المسلمين فليس على الامام أن يقيم عليه الحد الذي أقر به عنده حتى يحضر صاحبه حق الحد أو وليه ويطلبه بحقه».[27]

اگر صاحب حق آمد و درخواست اقامه کرد می‌تواند اقامه کند.

3) وعن علي بن محمد، عن محمد بن أحمد المحمودي، عن أبيه، عن يونس عن الحسين بن خالد، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: «الواجب على الامام إذا نظر إلى رجل يزني أو يشرب الخمر أن يقيم عليه الحد، ولا يحتاج إلى بينة مع نظره، لأنه أمين الله في خلقه، وإذا نظر إلى رجل يسرق أن يزبره وينهاه ويمضى ويدعه، قلت: وكيف ذلك؟ قال: لأن الحق إذا كان لله فالواجب على الامام إقامته وإذا كان للناس فهو للناس».[28]

برخی حقوق حقوق الله است که رؤیت کافی ولی حق الناس را باید صاحب حق مراجعه کند.

4- نتیجه بحث تزاحم حقوق با حق حاکم

حق حاکم اسلامی مقدم بر همه حقوق اجرایی است. چرا که مقام اجرا دست اوست. دولت اسلامی هم تحت اشراف حاکم اسلامی است. حاکم اسلامی که تحت اشراف جعل الهی است. ولایت منصبی الهی است.

در بیماری کرونا نسبت به ضرورت‌های درمان این بیماری، حاکم اسلامی هر دستوری دهد لازم الاجرا است. دستورهای حاکمیت شاید به تفصیل باشد، در شهری نظری دهد متفاوت با دیگری. بازار در شهری که وضعیتش هشدار است باید تعطیل شود ولی در دیگری خیر.

حکم حکومتی به مبنای مانند امام حکم خاصی است. تشخیص حاکم جایگاه خاصی دارد گرچه اشتباه باشد. اگر اشتباه بود باید آن را برگردانند. «لا تخلو الارض منهم، و لو خلت إذا لساخت بأهلها».[29] حاکم نخ تسبیح است. به امر قوام دین یا توابع دین به آن است. وظیفه امت و دولت در دست اوست.

 


[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج1، ص321. عن محمد بن علي، عن أبي يحيى الصنعاني قال: كنت عند أبي الحسن الرضا عليه السلام فجيئ بابنه أبي جعفر عليه السلام وهو صغير، فقال: «هذا المولود الذي لم يولد مولود أعظم بركة على شيعتنا منه».
[2] تحف العقول، ابن شعبة الحراني، ج1، ص457.. در نسخه تحف العقول "ثلاث خصال" نیامده است
[5] معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج1، ص21. حدثنا بكر بن عبد الله بن حبيب، قال : حدثنا تميم بن بهلول، عن أبيه، عن جعفر بن سليمان البصري، عن عبد الله بن الفضل الهاشمي، قال : سألت أبا عبد الله جعفر بن محمد عليهما‌السلام عن قول الله عزوجل :... قال : فقلت : فقوله عزوجل : « وما توفيقي إلا بالله» وقوله عزوجل : « إن ينصركم الله فلا غالب لكم وإن يخذلكم فمن ذا الذي ينصركم من بعده » فقال : «إذا فعل العبد ما أمره الله عزوجل من الطاعة كان فعله وفقا لأمر الله عزوجل وسمي العبد به موفقا، وإذا أراد العبد أن يدخل في شئ من معاصي الله تبارك وتعالى بينه وبين المعصية فتركها كان تركه لها بتوفيق الله تعالى، ومتى خلى بينه وبين المعصية فلم يحل بينه وبينها حتى يرتكبها فقد خذله ولم ينصره ولم يوفقه».
[7] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص744. در این بخش به این صورت آمده است: «لا تنظر إلى من قال و انظر إلى ما قال».
[9] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص111.. مردی از طایفه بنی حنیفه از اهالی سیستان می گوید: با امام جواد علیه السلام در اولین سال خلافت معتصم در سفر حج همراه شدم. روزی سر سفره به او عرض کردم:« فدایت شوم، حاکم منطقه ما مردی است که ولایت شما اهل بیت را قبول دارد و دوستدار شماست. من بدهکارم و باید مالیات‌هایی را به دیوان او بپردازم. اگر صلاح می‌بینیید برای او نامه‌ای بنویسید و از او بخواهید مراعت مرا بکند.» امام فرمود:«من او را نمی‌شناسم.» گفتم:«همان طور که عرض کردم از دوستان شما اهل بیت است و نوشته و توصیه شما برای من سودمند است.» امام جواد علیه السلام کاغذی طلبید و چنین مرقوم فرمود:«بسم الله الرحمن الرحیم. آن کس که نامه مرا می آورد، برایم از مذهب نیکوی تو سخن گفته است. به درستی که بهره ی تو تنها نیکی‌هایی است که در حق برادرانت می‌کنی. پس همواره به برادرانت نیکی کن و بدان که خداوند متعال از تو سئوال می کند و تو در کارهایت مسئول هستی، اگر چه به سبکی ذره‌ای خردل باشد.» وارد شهرم شدم. خبر ورودم به حسین بن عبدالله نیشابوری حاکم رسیده بود و او برای استقبال از من، دو فرسخ از شهر خارج شده بود. من نامه امام جواد علیه السلام را به او دادم، او نامه را گرفت و بوسید و بر چشمش نهاد و پرسید:«خواسته‌ات چیست؟» گفتم:«مالیاتی در دیوان شما بدهکارم.» او دستور داد مرا معاف کنند. آنگاه گفت:«تا وقتی من حاکم هستم مالیات نده.» سپس حال خانواده ام را پرسید و دستور داد هر سال به من و همه افراد خانواده‌ام کمک مالی شود؛ و تا زنده بود، من مالیاتی پرداخت نکردم و کمک‌های او نیز به من قطع نشد
[10] صحيفه امام‌، الخميني، السيد روح الله، ج17، ص137.. نامه دانش‌آموزان دبستان دخترانه فاطميه تهران‌، 24 آذر 1361/ 29 صفر 1403

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo