< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

90/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما در باب کیفیّت استبراء به این نکته رسید که عرض کردیم روایاتی که در باب استبراء و نحوه آن وارد شده در حکم ارشاد هستند و از آنها تعبّد شرعی به این اعمال به دست نمیآید. این روایات طریق هستند برای اینکه انسان با دو محذور نقض طهارت از حدث و خبث روبرو نشود. این اعمال طریق هستند برای اینکه مجرا از بول تخلیه شود و فایده آن اعمال هم این است که اگر بلل مشتبهی پس از بول کردن از انسان خارج شد، موجب نقض طهارت از حدث و طهارت از خبث نشود.
 برشمردن مؤیّداتی برای اثبات طریقیّت حرکات وارده در استبراء
 برای تحکیم مطلبی که بیان کردم اشارهای به بحث استبراء از منی میکنم. البتّه این روایات باید در باب غسل جنابت مطرح شوند، ولی یکی از آن روایات که مؤیِّد بحث ماست، حدیث پنجم باب سیزدهم از ابواب نواقض وضوست که گویای این مطلب است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیهالسّلام) مَنِ اغْتَسَلَ وَ هُوَ جُنُبٌ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ- ثُمَّ يَجِدُ بَلَلًا فَقَدِ انْتَقَضَ غُسْلُهُ- وَ إِنْ كَانَ بَالَ ثُمَّ اغْتَسَلَ- ثُمَّ وَجَدَ بَلَلًا فَلَيْسَ يَنْقُضُ غُسْلَهُ- وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ- لِأَنَّ الْبَوْلَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً». [1] قبلاً عرض کردهام که سند شیخ به «حسینبنسعید» خوب است و تمام. بقیّه سند هم خوب است.
 در این روایت حضرت میفرماید که اگر کسی جنب شد و منی از او خارج شد و بعد از خروج منی بول کرد و سپس غسل نمود، اگر پس از غسل رطوبتی از او خارج شد که مشتبه بود که منی است یا غیر منی، این بلل مشتبه موجب نقض غسل نمیشود و غسل را از بین نمیبرد. البتّه مطلب عمده و مهم تعلیلی است که حضرت میفرماید که: «لِأَنَّ الْبَوْلَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً». یعنی بعد از خروج بول مجرا از منی تخلیه میشود و دیگر منی در مجرا باقی نمیماند که آن رطوبت مشتبه را حمل بر منی کنیم.
 پس اساس این بول کردن بعد از خروج منی به دلیل تخلیه مجرا از منی است و بحث تخلیه مطرح است و نه تعبّد که حتماً این کار موضوعیّت داشته باشد و اگر کسی بول کرد و بعد رطوبتی از او خارج شد، تعبّد باشد که دیگر غسل او باطل نشود؛ ولی اگر منی از انسان خارج شد و بعد غسل کرد و سپس بللی از او خارج شد، حتماً غسل او از باب تعبّد از بین برود. پس اصلاً بحث تعبّد در کار نیست و علّتی که حضرت میفرماید: «لِأَنَّ الْبَوْلَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً» به این معنی است که چون پس از خارج شدن منی بول کرده، در مجرا چیزی از منی باقی نمانده است و همه تخلیه شده و اگر پس از آن رطوبت جدیدی خارج شد، موجب جنابت جدیدی نمیشود.
 لذا در بحث اصلی که استبراء از بول میباشد، آن اعمالی را که در روایات برای استبراء از بول بیان شده از باب تعبّد نیست و استبراء فی نفسه مطلوبیّت شرعی ندارد. بلکه آن حرکات برای خالی شدن مجرا از بول است که اگر پس از این بلل مشتبهی از انسان خارج شد، موجب نقض طهارت از حدث و خبث نشود.
 روایت دیگری که مؤیّد بحث است حدیث ششم همین باب میباشد که موثّقه سماعه است: «وَ عَنْهُ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ فِي حَدِيثٍ قَالَ: فَإِنْ كَانَ بَالَ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ فَلَا يُعِيدُ غُسْلَهُ- وَ لَكِنْ يَتَوَضَّأُ وَ يَسْتَنْجِي‌»؛ [2] علّت اینکه حضرت میفرماید إعاده غسل لازم نیست، همان دلیل خالی شدن مجرا از منی پس از بول کردن است. ولی در ادامه آمده: «وَ لَكِنْ يَتَوَضَّأُ وَ يَسْتَنْجِي» که عین مفهوم عبارت «وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ» در روایت قبلی است.
 بنابراین با توجّه به این مطالب، ما در باب استبراء نه میتوانیم قائل به وجوب شویم و نه قائل به استحباب.
 وجوب که اصلاً مطرح نیست، قول به استحباب هم مردود است؛ چون این روایات از باب ارشاد است که اگر بلل مشتبهی از انسان خارج شد، مشکل ساز نشود. و الّا اگر خود استبراء مطلوبیّت داشت باید در روایات دیگر که درباره تطهیر مخرج بول است به آن اشارهای میشد. مثلاً در حدیث اوّل باب سی و یکم از ابواب احکام خلوت آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: إِذَا انْقَطَعَتْ دِرَّةُ الْبَوْلِ فَصُبَّ الْمَاءَ» [3] که اصلاً اشارهای به استبراء نشده است. چون خود استبراء اصلاً مطلوبیّت ندارد و در این روایت حضرت فرمودهاند همین که بول قطع شد، اگر آب را بریزی موجب تطهیر مخرج شود. معلوم میشود که استبراء برای جلوگیری از مشکلهای است که پس از تطهیر مخرج ممکن است دچار انسان بشود.
 ما در جلسه گذشته درباره استبراء از بول سه روایت مطرح کردیم. روایت «عبدالملکبنعمرو»، صحیحه «محمّدبنمسلم» و صحیحه «حفص» که ذیل آن روایات همه گویای این مطلبی است که بنده عرض کردم.
 در این جلسه هم دو روایت برای تحکیم مطلب بیان کردم. بنابراین استبراء از بول طریقیّت دارد و نه موضوعیّت.
 حکم بول کردن پس از خروج منی
 بله! در اینجا مطلبی مطرح میشود که لازم است آن را عرض کنم. در ذیل دو روایتی که در این جلسه قرائت کردم آمده بود: «وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ» یعنی اگر بعد از خروج منی بول کرده و غسل نموده و سپس بلل مشتبهی از او خارج شده، علیه الوضوء. ولی این بلل مشتبه موجب نقض غسل او نمیشود؛ چون به وسیله بول کردن، مجرا از منی تخلیه شده است. ولی این عبارت «وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ» را باید حمل کنیم بر جایی که استبراء از بول نکرده؛ یعنی چون فرد به وسیله بول کردن، مجرا را از منی تخلیه کرده است، غسل او صحیح میباشد. ولی چون استبراء از بول انجام نداده، مجرا از بول تخلیه نشده و بنابراین اگر رطوبت از او خارج شود، حمل بر بول میشود. ولی اگر استبراء از بول هم کرده بود، دیگر لازم نبود وضو هم بگیرد و همان غسل جنابتی که انجام داده بود برای او کافی بود.
 پس در این مساله دو صورت قابل تصویر است:
 صورت اوّل اینکه فرد پس از خروج منی بول کرده و سپس غسل انجام میدهد. در اینجا چون استبراء از بول نکرده است، بلل مشتبهی که از او خارج شده است حمل بر بول میشود؛ ولی این موجب نقض غسل و لزوم غسل مجدد نمیشود. فقط فرد محدث به حدث اصغر خواهد شد و وضوء بر او واجب است«وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ». ولی چون بعد از خروج منی بول کرده، غسل جنابت او بر سر جای خود باقی است.
 صورت دوم این است که اگر همین فرد پس از خروج منی بول نکرده باشد و بعد از غسل رطوبتی از او خارج شود، این رطوبت حمل بر منی شده و ناقض غسل انجام شده میباشد و فرد باید دوباره غسل کند.
 ولی در جایی که پس از خروج منی بول کند این بول چون بعد از خروج منی و قبل از غسل است اثر حدثی ندارد و فرد باید فقط غسل انجام دهد.
 پس مصب این عبارت«وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ» درجایی است که شخص پس از خروج منی، بول کرده ولی استبراء از بول نکرده است که در این صورت غسل او سر جای خود باقی است و فقط محدِث به حدث اصغر میباشد که فقط وضو بر او واجب است؛ ولی اگر این فرد پس از خروج منی و بول کردن، استبراء از بول هم کرده باشد نه غسلی بر او واجب است و نه وضویی و همان غسل جنابتی که انجام داده است سر جای خود باقیست.
 پس این عبارت «وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ» در صحیحه «محمّدبنمسلم» و این عبارت «وَ لَكِنْ يَتَوَضَّأُ» در موثّقه «سماعه» باید حمل شود بر صورتی که فرد پس از خروج منی و بول کردن، استبراء از بول انجام نداده است.
 قاعده اوّلیّه درباره بلل مشتبه
 بحث دیگری که باید به آن اشاره شود این است که قاعده اوّلیّه درباره بلل مشتبهی که از انسان خارج میشود چیست؟ سپس به بحث روایات و فرمایشان عروة و تحریر در این باره میپرداریم.
 در اینجا میخواهیم بدانیم که اگر کسی بول کرد ولی استبراء انجام نداد و بعد وضو گرفت، و بلل مشتبهی از او خارج شد، که اصلاً نمیداند بول است یا غیر بول، قاعده اوّلیّه چه حکمی درباره آن میکند. مقصود از قاعده اوّلیّه هم در اینجا همان اصل است.
 قاعده و اصل اوّلیّه در این مورد میگوید که آن بلل مشتبه پاک است. زیرا ما أصالة الطّهارة جاری میکنیم و استصحاب هم میگوید که شخص با وضوست و وضوی او به وسیله این بلل مشتبه نقض نشده است. لذا تمام احکام و فتاوایی که درباره این بلل مشتبه آمده است خلاف قاعده و اصل اوّلیّه میباشد. امّا دلیل این مسأله که احکام و فتاوا خلاف قاعده میباشد چیست؟
 تقدیم ظاهر بر اصل درباره بلل مشتبه
 برای اینکه مطلب سهل التناول بشود عرض میکنیم که تمام این خلافها به دلیل تقدیم ظاهر بر اصل است؛ یعنی اینکه کسی که بول کرده ولی استبراء انجام نداده است، مجرای او از بول تخلیه نشده و اگر این فرد وضو گرفت و بعد بلل مشتبهی از او خارج شد، از نظر ظاهری اقتضای امر این است که این رطوبت مشتبهه او همان بول باقی مانده در مجرا باشد.
 مؤیّد این مطلب هم صحیحه «محمّدبنمسلم» در باب مسأله منی است که تعلیلی که حضرت درباره بول بعد از منی و عدم نقض غسل میآورند این است: «لِأَنَّ الْبَوْلَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً»؛ یعنی ظاهر این طور است که اگر منی از کسی خارج شد و سپس بول کرد، دیگر چیزی از منی در مجرا باقی نمیماند و اگر بلل مشتبهی از او خارج شد، حمل بر منی نمیشود.
 در ما نحن فیه هم ظاهر آن است که اگر کسی بول کرد واستبراء انجام نداد، «یدع فی المجری شیئاً من البول» و لذا آن بلل مشتبه باید بر بول حمل شود. بنابراین این احکامی که در روایات در این باب آمده چه بسا از باب تقدیم ظاهر بر اصل باشد؛ و الًا اصل اوّلیّه چه درباره حدث و چه درباره خبث، استصحاب وضو و طهارت بلل مشتبه است و اینکه ما قائل شدیم که روایات این باب و اعمالی که در روایات به آنها اشاره شده از باب ارشاد و طریق برای خالی شدن مجرای از بول است، به دلیل این بود که بعد از استبراء و خالی شدن مجرا از بول اگر بلل مشتبهی خارج شد، بتوانیم این اصلها را جاری کنیم و با اصل طهارت بگوییم آن رطوبت مشتبهه پاک است و با استصحاب بگوییم که وضوی ما سر جای خودش باقی است.
 حال ما گفتیم که قول مشهور در باب استبراء انجام دادن آن نُه حرکت است. اگر کسی با انجام دادن کمتر از این نُه حرکت یقین پیدا کرد که در مجرای او بولی باقی نمانده است، سپس بلل مشتبهی از او خارج شد حکم این بلل چیست؟
 بر اساس آنچه که هم در عروة و هم در تحریر آمده است، «و يلحق به في الفائدة المزبورة على الأقوى طول المدة و كثرة الحركة بحيث يقطع بعدم بقاء شي‌ء في المجرى و أن البلل المشتبه نزل من الأعلى، فيحكم بطهارته و عدم ناقضيته». باید بگوییم که آن بلل مشتبهه پاک است و ناقض وضو هم نیست. چون آنچه موضوعیّت دارد و مهم است این مطلب میباشد که فرد یقین پیدا کند که در مجرای او بولی باقی نمانده است.
 حتّی بر اساس این عبارت: «و أن البلل المشتبه نزل من الأعلى» میتوانیم بگوییم اگر هیچ کدام از آن خرطات انجام نشده باشد و هیچ عملی از اعمال استبراء انجام نشده باشد، ولی یقین به نبود بول در مجرا داشته باشد، باز هم آن بلل مشتبه طاهر است و ناقض وضو نیست: «فيحكم بطهارته و عدم ناقضيته». پس این خرطات هیچ کدام موضوعیّت ندارد و این تعبیر «یلحق» هم در عروة آمده و هم در تحریر. مهم این است که مجرا از بول تخلیه شده باشد.
 در اینجا حکم یک فرع اساسی باقی میماند که اگر استبراء انجام داد ولی یقین به تخلیه مجرا از بول پیدا نکرده و سپس بلل مشتبهی از او خارج شد، حکم این بلل مشتبه چیست.
 


[1] . وسائل الشيعة، ج:‌1، ص: 283
[2] . همان
[3] . همان؛ ص: 349

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo