درس خارج فقه آیتالله مجتبی تهرانی
کتاب الطهارة
89/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
- مسأله 23: «الماء المستعمل في الوضوء لا إشكال في كونه طاهرا و مطهرا للحدث و الخبث، كما لا إشكال في كون المستعمل في رفع الحدث الأكبر طاهرا و مطهرا للخبث، بل الأقوى كونه مطهرا للحدث أيضا». . تحرير الوسيلة؛ ج، ص: 16
در این مسأله چند فرع مطرح شده است.
فرع اوّل: مائی که برای وضو استعمال شده است، بعد از استعمال پاک است؛ یعنی به وسیله استعمال برای وضو نجس نمیشود.
فرع دوم: همین مائی که برای وضو گرفتن استعمال شده است، هم رافع حدث است و هم رافع خبث. درباره رافعیّت و مطهِّریّت برای حدث باید بگویم که منظور از این حدث، هم حدث اکبر است و هم حدث اصغر. امّا منظور از حدث اصغر، وضوی تجدیدی و ثانوی است؛ یعنی دفعه اوّل که این آب برای وضو استعمال میشود، در دفعات بعدی هم خود این شخص میتواند از آن آب برای وضوی تجدیدی استفاده کند و هم شخص دیگری میتواند از آن برای وضو استفاده کند؛ یعنی همان آبی که برای شخص اوّل رافع حدث اصغر بود، برای شخص دوم هم میتواند رافع حدث اصغر باشد. حتّی میتواند دامنه اشخاصی که از این آب استفاده میکنند ادامه پیدا کند تا این ماء به پایان برسد.
در حدث اکبر نیز همینطور است؛ این آبی که برای وضو استعمال شده را میتوان برای غسل حتّی غسل جنابت استعمال کرد. تا اینجا مسأله به بحث مطهِّریّت برای حدث اصغر و اکبر میپردازد و در بخش بعدی به بحث مطهِّریّت برای خبث میرسیم.
درباره این بخش اوّل لازم است توضیحاتی ارائه کنم.
دلیل مطرح شدن فرع اوّل: فتاوای «ابوحنیفه»
یک مطلبی که باید در ابتدا عرض کنم این است که اصلاً چرا این فرع اوّل «الماء المستعمل في الوضوء لا إشكال في كونه طاهرا» مطرح شده است؟ یعنی مگر یکی از شرایط صحّت وضو این نیست که آبی که برای وضو استعمال میشود، طاهر باشد؟ آیا اگر با این آب طاهر وضو گرفته شود، نجس میشود که این فرع مطرح شده است؟ مگر در هنگام وضو گرفتن با نجسی ملاقات کرده است؟ چه لزومی داشته که این فرع مطرح شود؟ علّت طرح این فرع این است که «ابوحنیفه» دراینباره چهار طور فتوا دارد:
فتوای اوّل: آبی که برای وضو استعمال شده است، پس از استعمال نجس میشود و نجاست آن هم نجاست مغلَّظه است.
فتوای دوم: این آب پس از استعمال، نجاست «مخفَّفه» پیدا میکند.
فتوای سوم: این آب پس از استعمال طاهر است.
فتوای چهارم: بین ماء کثیر و قلیل تفصیل قائل میشود؛ یعنی اگر آبی که برای وضو استعمال شده است کثیر باشد، این آب پس از استعمال نجس میشود؛ ولی اگر آن آب قلیل باشد و بعد در هنگام وضو قطراتی از این آبِ قلیل به بدن یا لباس کسی ترشّح و نزح پیدا کند، این قطرات پاک هستند. علّت این هم که چرا اگر قلیل باشد پاک است این امر میباشد که اگر قرار شد این قطراتی که ترشّح میکند نجس باشد، عسر و حرج پیش میآید؛ لذا منّتاً للعباد، این قطرات پاک هستند. چهار طور فتوا داده است که با هم متناقضند. لذا آقایان فقهاء در مقابل این فتاوی موضع گرفتهاند و این فرع مطرح شده که آبی که در وضو استعمال میشود طاهر است و آب به وسیله وضو گرفتن نجس نمیشود.
لذا تعجّب نکنید که چرا این فرع مطرح شده است.
علّت طهارت ماء مستعمل
امّا دلیل اینکه چرا این مائی که برای وضو استعمال میشود طاهر است، خیلی روشن و واضح میباشد؛ چون با نجاستی ملاقات نکرده است. پس از این جهت که طاهر است، مطهِّر و رافع خبث هم میباشد.
یعنی ادلّه زیادی که راجع به طهارت خود ماء داشتیم، بعد هم وقتی شرط شده این آبی که قرار است برای وضو استعمال شود، طاهر باشد و بعد هم که استعمال میشود با نجسی ملاقات نکرده است، لذا این آب چرا باید نجس شود؟ بنابراین، این آب طاهر، رافع نجاست خبثیّه هم میباشد. لذا طاهر بودن و مطهِّر بودن آبی که برای وضو استعمال شده، نسبت به نجاست خبثیّه دلیل مستقلّی نمیخواهد و همان ادلّه عامّی که در مسأله طهارت ماء مطرح شد، مثلاّ آیه شریفه«وَ انزلنا مِنَ السّماءِ ماءاً طهوراً»، برای اثبات این مطلب کافیست.
آیا ماء مستعمل رافع حدث ثانوی هم هست؟
امّا بحثی که ممکن است مورد شبهه قرار بگیرد، این است که آیا این آبی که برای رفع حدث استعمال شده، رافع حدث دیگری هم هست یا خیر؟ درباره این مسأله اگر ما بازهم به سراغ ادلّه عامّی که وجود دارد برویم، میبینیم شرایطی که در این ادلّه برای ماء رافع حدث بیان شده است، شامل آب مستعمل در حدث هم میشود. فلذا طبق این ادلّه، با این آب هم میشود وضو گرفت و هم میشود غسل کرد. این ادلّه میگوید آبی که برای رفع حدث استعمال میشود، نباید نجاست خبثیّه داشته باشد و این آبی که یکبار استعمال شده، این شرط را داراست؛ چون فرض ما اینست که این آب در هنگام رفع حدث اوّل، نجس نشده است. لذا چون این آب مستعمل تمام این شرایط را دارد، کسانی که میخواهند بگویند نمیشود از این آب برای رفع حدث ثانوی استفاده کرد باید دلیل بیاورند، نه کسانی که قائلند این امکان وجود دارد. البتّه من ندیدهام که کسی از آقایان فقهاء به این مطلب اشاره کرده باشد. پس کسانی که میگویند نمیشود، باید دلیل بیاورند و کسانی که میگویند میشود از این آب برای رفع حدث ثانوی استفاده کرد، لازم نیست دلیل بیاورند. علّتش هم همین مطلبی است که عرض کردم: شرایطی که در ادلّه ما برای ماء رافع حدث بیان شده است، در این ماء مستعمل هم جمع است. یعنی این آبی که برای رفع حدث اوّلی استفاده شده و قرار است برای رفع حدث ثانوی هم استعمال شود، فرض اینست که غصبی نیست، طهارت از خبث هم دارد، مضاف هم نیست. لذا تمام شرایط را دارد و رافع حدث اصغر و اکبر خواهد بود. بنابراین روند کار اینطور اقتضاء میکند این عدّهای که میگویند این ماء رافع حدث است نباید زحمتی بکشند که بخواهند دلیلی بیاورند. ولی باز هم برای اثبات این مطلب سراغ ادلّه خاصّه میرویم.
روایت اوّل: حدیث سیزدهم باب نهم از ابواب ماء مضاف: « عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ».
[1]
تعبیری که در این روایت آمده کلّی است و برای اینکه به خصوص مطلب متعرّض شویم، سراغ ادلّه دیگری میرویم.
روایت دوم: حدیث اوّل باب هشتم از ابواب ماء مضاف: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(علیهالسّلام) قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ ص إِذَا تَوَضَّأَ، أُخِذَ مَا يَسْقُطُ مِنْ وُضُوئِهِ فَيَتَوَضَّئُونَ بِهِ».
[2]
مطلب اینطور بوده است که آب وضوی پیامبر را میگرفتند و برای وضو استفاده میکردند. دیگر صراحتی بیشتر از این وجود ندارد. در ذیل این روایت «عبداللهبنسنان» آمده است: «وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ- فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْءٍ نَظِيفٍ- فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ». این ادلّه به صراحت بر مطلبی که مراد ماست دلالت میکند و جای هیچ شکّ و شبههای باقی نمیگذارد. امّا باز هم عرض میکنم که این ادلّه خاصّه اضافی است و کسانی که قائلند آب مستعمل برای حدث، رافع حدث ثانوی نیست باید دلیل بیاورند که در باب حدث اکبر این مطلب را بیشتر توضیح میدهم.
یک مطلب دیگر که در این رابطه وجود دارد این است که ما تا به حال گفتیم آبی که برای رفع حدث استعمال شده، رافع حدث ثانوی هم میباشد و رافعیِّت نسبت به حدث ثانوی را مطرح کردیم. امّا آیا امکان دارد این آبی که برای رفع حدث استعمال شده، برای رفع حدث ثانوی مورد استفاده قرار نگیرد، بلکه مثلاً بخواهند با آن اغسال مستحبّه انجام دهند که دیگر رفع حدث ثانوی به حساب نمیآید؟
مثلاّ یک مقدار آب وضو جمع شده است، با آن بخواهند غسل زیارت کنند، آیا این امکان دارد یا خیر؟ یا مثلاً با آن بخواهند وضوی تجدیدی که «نورٌ علی نورٍ» است بگیرند. در پاسخ باید گفت وقتی ما گفتیم رافع حدث ثانوی است در اینجا هم به طریق اولی میگوییم مشکلی ندارد آب مستعمل، در این گونه موارد استعمال شود.
در اینجا نکتهای را استطراداً عرض کنم. بحث تا به حال بر سر این بود که ماء مستعمل را میتوان هم برای رفع حدث ثانوی استفاده کرد و هم برای امر استحبابی دیگر. اگر بخواهیم برای رفع حدث ثانوی استعمال کنیم باید نیّت وجوب کنیم، ولی برای آن امور مستحبّی مانند غسل زیارت و وضوی تجدیدی باید نیّت استحباب شود. چیزی که میخواهم عرض کنم این است که اگر کسی نذر کند یک امر استحبابی را انجام دهد، آیا چون این امر استحبابی متعلَّق نذر قرار گرفته است، باید به نیّت وجوب انجام شود یا به نیّت استحباب؟ مثلاً اگر نذر کند نماز شب را بخواند، آیا چون وفای به این نذر واجب است، باید نماز شب را که یک امر استحبابی است به نیّت وجوب انجام دهد یا به نیّت استحباب؟
آنچه به نظر من میرسد و در گذشته هم بحث آن را ارائه دادهام این است که نمیشود این اموری را که فی حدّ ذاتها مستحبّ هستند و متعلَّق نذر واقع میشوند، به نیّت وجوب انجام داد و اگر این امور به نیّت وجوب انجام شود، به نذر وفاء نشده است و باید به نیّت استحباب انجام شود تا نذر از گردن شخص ساقط شود؛ چون چیزی که واجب است، وجوب وفاء است و نه نماز شب. در مورد وضو هم همینطور است. اگر کسی نذر کرد که دائم الوضوء باشد، آیا اگر وضوء را مستحبّ نفسی بدانیم، باید به نیّت وجوب وضو بگیرد یا استحباب؟ در جواب باید گفت که باید به نیت استحباب وضو بگیرد؛ لذا این وضوهای تجدیدی، رفع حدث نیست. بنابراین اگر نذر کند که دائم الوضوء باشد و بعد با آبی که مستعمل است، خواست وضوی تجدیدی بگیرد، این وضو جزء آن دسته اموری نیست که گفتیم آب مستعمل رافع حدث ثانوی هم هست، بلکه این وضوی تجدیدی مانند همان اغسال مستحبّی است که انجام آنها به وسیله ماء مستعمل اشکالی ندارد. امّا از این بحث استطرادی که بگذریم، میرویم سراغ بحث اصلی خودمان که ماء مستعمل، رافع حدث ثانوی است. در اینجا میخواهم علّت مطرح شدن این فرع را بیان کنم.
دلیل مطرح شدن فرع دوم: فتوای «شیخ مفید»
مرحوم «شیخ مفید»(رضواناللهتعالیعلیه) دراینباره مطلبی دارند که مطرح شدن این فرع ناشی از همین مطلب ایشان است. ایشان میفرمایند از ماء مستعمل در طهارت مندوبه باید پرهیز کرد، چه غسل مندوبه باشد یا وضوی مندوبه و یا حتّی ماء مستعمل در شستوشوی دست قبل از غذا که این کار هم مستحبّ است.
این مطلب عجیبی است که ایشان مطرح میکنند. حتّی بحث ماء مستعمل در رفع حدث هم نیست، بلکه از مطلق مائی که در طهارت مندوبه استعمال میشود، باید تنزّه پیدا کرد.
عمده دلیل ایشان دراینباره، حدیث دوم باب یازدهم از ابواب ماء مضاف است: «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیهالسّلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي قَدِ اغْتُسِلَ فِيهِ- فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ- فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ(علیهالسّلام) إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ- إِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنَ الْعَيْنِ- فَقَالَ كَذَبُوا يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مِنَ الْحَرَامِ- وَ الزَّانِي وَ النَّاصِبُ الَّذِي هُوَ شَرُّهُمَا وَ كُلٌّ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ- ثُمَّ يَكُونُ فِيهِ شِفَاءٌ مِنَ الْعَيْنِ».
[3]
این روایت به طور مطلق میگوید که اگر کسی از ماء مستعمل برای بار دوم استفاده کرد و جذام گرفت هیچ کسی غیر از خودش را نباید ملامت و سرزنش کند. ایشان به اطلاق این روایت تمسّک کرده و اینطور فتوا دادهاند
در اینجا لازم است یک مطلب کلّی درباره این سنخ از روایات مطرح کنم. ما یک دسته از روایات داریم که اینها اصلاً ناظر به حکم شرعی نیستند؛ یعنی در صدد این نیستند که بخواهند احکام الاهیّه را بیان کنند، بلکه چه بسا ناظر به یک سنخ امور طبیعیّه هستند. یکی از این سخن روایات همین روایتی است که شیخ مفید به آن استدلال کردهاند. در این روایت حضرت فرمودهاند «مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي قَدِ اغْتُسِلَ فِيهِ فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»؛ آبی که همه طور انسانی در آن شستوشو کردهاند، از جذامی گرفته تا جنب و ناصبی و غیره، آلودگیهایی دارد که به افراد دیگر سرایت میکند. اهل مدینه میگفتند که این آب برای شفای درد چشم خوب است، ولی حضرت میفرمایند اصلاً اینطور نیست و به تعبیر من شاید این آب انسان را کور هم بکند. بالآخره ائمه(علیهمالسّلام) بهتر از ما میفهمیدهاند. البتّه شاید امروزه این حرفها بهتر فهمیده شود. ولی هنوز هم عدّهای هستند که منکر این فرمایشاتند. بنابراین لحن روایت اصلاً در صدد بیان حکم شرعی نیست که بخواهیم از آن اطلاق گیری کنیم و بگوییم باید از هر آبی که مستعمل است پرهیز کرد، چه استعمال در رفع حدث شده باشد و چه آبی که برای هرگونه طهارت مستحبّی دیگر مورد استفاده قرار گرفته است.
بنابراین این روایت که بیانگر حکم شرعی نیست، از مصبّ بحث ما خارج است و نمیتوان به اطلاق آن تمسکّ کرد و هرگونه آب مستعملی را کنار گذاشت.
[1] . وسائل الشيعة؛ ج:، ص: 215
[2] . وسائل الشيعة؛ ج:، ص: 209
[3] . وسائل الشيعة؛ ج:، ص: 219