< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مسأله 21: «إذا كان السطح نجسا فنفذ فيه الماء و تقاطر من السقف حال نزول المطر، يكون طاهرا‌ً و إن كان عين النجس موجوداً على السّطح و كان الماء المتقاطر ماراً عليها، و كذلك المتقاطر بعد انقطاع المطر إذا احتمل كونه من الماء المحتبس في أعماق السقف، أو كونه غير مار على عين النجس و لا على ما تنجس بها بعد انقطاع المطر، و أمّا لو علم أنه من المار على أحدهما بعد انقطاعه يكون نجسا». . تحرير الوسيلة؛ ج:‌1، ص: 16
 در این مسأله چندین فرع مطرح شده است که من به تفکیک آنها را بررّسی میکنم.
 حکم ماء مطری که حین نزول، در سقف نجس نفوذ کرده است
 فرع اوّل: «إذا كان السطح نجسا فنفذ فيه الماء و تقاطر من السقف حال نزول المطر، يكون طاهرا‌ً»؛ اگر بر پشت بام متنجّسی باران ببارد، در حالیکه عین نجاست در آن پشت بام وجود ندارد و در حین نزول باران، قطراتی از آن از سقف نفوذ کرده و بعد هم از طرف دیگر وارد شده و بچکد، این قطرات پاک هستند. ظاهراً این فرع هم مصبّ روایاتی است که تا به حال مطرح کردیم، فلذا برای اثبات این فرع دیگر لازم نیست دلیل ارائه کنیم. روایات متعدّدی در این باب وجود داشت که بیان میکرد اگر بر پشت بامی بول کردند و باران هم بارید و این باران از سقف نفوذ کرد، حکم آن قطرات چه خواهد بود.
 
 حکم ماء مطری که با عین نجاست ملاقات کرده است
 فرع دوم: «و إن كان عين النجس موجوداً على السّطح و كان الماء المتقاطر ماراً عليها»؛ اگر عین نجاست بر روی پشت بام موجود بود و بعد ماء مطر به آن برخورد کند و از روی آن مرور کند و بعد در سقف نفوذ کند و از این طرف بچکد، این قطرات در حال نزول مطر پاک است.
 صحیحه «هشام‌بن‌سالم» به این مطلب اشاره دارد؛ «أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ فَتُصِيبُهُ السَّمَاءُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ». البتّه این صحیحه درباره بول صحبت میکند، امّا روایت دیگری هم وجود دارد که به این مسأله تصریح میکند؛ این روایت، حدیث نهم باب ششم از ابواب ماء مطلق است: «عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى(علیهالسّلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ أَ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ أَقُولُ وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ بِعُمُومِهِ وَ إِطْلَاقِهِ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَيْهِ». [1] ظاهراً مصبّ این روایت همین مطلب است که در این فرع آمده است.
 لازم است درباره مطلبی که در این فرع آمده، دو تذکّر بیان کنم:
 تذکّر اوّل: حکمی که در این فرع آمده، در صورتی جاری است که وقتی این قطرات میچکند، عین نجس همراه آنها نباشد. این نکته در این فرع نیامده است.
 تذکّر دوم: حکمی که در این فرع آمده در صورتی جاری است که احد اوصاف ثلاثه‌ این قطرات، در اثر برخورد با عین نجاست تغییر نکرده باشد. مثلاً اگر در پشت‌بام خون‌های لخته شده وجود دارد و وقتی باران میبارد، رنگ این قطرات در اثر مرور از این خون تغییر کند و بعد چکه کند، این قطرات پاک نیستند.
 پس در این فرع دو نکته باید لحاظ شود: نبودن عین نجاست در قطرات و تغییر نکردن احد اوصاف ثلاثه قطرات در اثر مرور از عین نجاست.
 حکم قطراتی که بعد از انقطاع تقاطر باقی مانده است
 فرع سوم: «و كذلك المتقاطر بعد انقطاع المطر إذا احتمل كونه من الماء المحتبس في أعماق السقف»؛ در این فرع راجع به قطرات نازله بعد از انقطاع مطر بحث شده است. اگر در حین نزول باران، یک مقدار از ماء مطر از روی متنجّس مرور کند و در سقف نفوذ کند و در میان سقف جمع شود، ولی در همان حین نزول باران چکه نکند، بلکه بعد از قطع شدن باران، قطراتی از سقف شروع به چکیدن کند که امکان دارد همان قطراتی باشد که در سقف محتبس بوده و جمع شده، این قطرات پاک است. البتّه فرقی هم نمیکند که در پشت بام عین نجاست وجود داشته و این قطرات در حین نزول باران از آنها مرور کرده و بعد جمع شده، یا اصلاً عین نجاست موجود نبوده و پشت بام فقط متنجّس بوده است و این اتّفاق افتاده است. لذا از این جهت، این فرع با فرع اوّلی که مطرح شد همسو و همگون هستند؛ چون فرع اوّل راجع به این صحبت میکرد که در حین نزول باران، قطراتی از ماء مطر به پشت بام متنجّس برخورد میکند و در همان حین نزول، این قطرات چکه میکند و موضوع فرع سوم هم این است که ماء مطر در حین نزول باران با عین نجاست و یا پشت بام متنجّس برخورد کرده و در داخل سقف جمع شده که تا اینجا پاک خواهد بود و بعد از قطع شدن باران هم همین قطرات پاک شروع به چکیدن کرده است. به این نکته هم اشاره کردیم که فرقی نمیکند که از متنجّس عبور کرده باشد و یا از روی عین نجاست؛ چون حالی که این قطرات با اینها برخورد کرده، حالی بوده است که این ماء منفعل نمی‌شده.
 فرع چهارم: «أو كونه غير مار على عين النجس و لا على ما تنجّس بها بعد انقطاع المطر»؛ اگر ماء مطر نه از روی عین نجس و نه از روی متنجّس مرور کند و بعد در سقف جمع شود و بعد از قطع شدن باران چکه کند، باز هم این قطرات پاک هستند؛ یعنی اگر احتمال می‌دهیم که این قطرات اصلاً برخوردی با متنجّس نداشتهاند، پاک هستند؛ چون اینطور نبوده که روی همه پشت بام عذره وجود داشته یا سرتاسر آن متنجّس باشد. بلکه جاهائی هم بوده که اصلاً ملاقاتی با نجاست نداشته است و پاک بوده است و ما احتمال میدهیم که ماء مطر به همین نقاط پاک اصابت کرده است.
 با بررسی این فروع به این نتیجه میرسیم که تمام اینها از مصادیق ادلّه وارده در باب ماء مطر است که این ادلّه میگویند ماء مطر به صرف ملاقات با نجاست، منفعل و متنجّس نمی‌شود. فلذا اگر بخواهیم این حرف را در قالب یک بیان اصطلاحی بریزیم، میگوئیم اطلاق ادلّه این مطالب را اقتضا می‌کند.
 مثلاً از اطلاق «فَيُصِيبُ الثَّوْبَ» در صحیحه «هشام‌بن‌سالم» میتوانیم به دست آوریم که لزومی ندارد که اصبت به ثوب حتماً باید در هنگام بارش باران باشد تا حکم به طهارت آن قطرات شود.
 یا از اطلاق روایت «حمیری» هم همین مطلب به دست میآید؛ «وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ أَ يُصَلَّى فِيهَا قَبْلَ أَنْ تُغْسَلَ».
 لذا این فروعی که ایشان مطرح کردهاند، مصبّ همین روایات است و اطلاق این رویات همین مطالب را اقتضاء میکند.
 استصحاب طهارت در صورت احتمال تنجّس ماء مطر
 در اینجا لازم است در باره دو فرع سوم و چهارم که بحث احتمال مطرح شده است، یک نکته کلّی عرض کنم. در این دو فرع دو احتمال مطرح شده است؛ در فرع سوم این احتمال مطرح شده که ماء مطر حین نزول باران به عین نجاست یا سطح متنجّس برخورد کرده و بعد درون سقف نفوذ کرده و پس از انقطاع باران به لباس اصابت کرده است. در اینجا چون این برخورد با نجاست و نفوذ در سقف، حین نزول باران بوده است، این قطراتی هم که به لباس اصابت کرده است، پاک هستند. در فرع چهارم احتمال عدم ملاقات ماء مطر با عین نجاست یا پشت بام متنجّس مطرح شده که در این فرع هم حکم به طهارت این قطرات داده میشود؛ یعنی در این دو فرع دو احتمال ملاقات و عدم ملاقات ماء مطر با نجاست مطرح شده که هر دو احتمال دو لبه یک تیغ هستند؛ چون هر جا احتمال عدم بدهیم، طرف دیگرش احتمال وجود آن موضوع است و در هر دو، حکم به طهارت شده است؛ دلیل این دو حکم این است که ما از ادلّهای که در باب ماء مطر وارد شدهاند به دست آوردیم که ماء مطر فی نفسه طاهر و مطهِّر است و به صرف ملاقات با نجاست، متنجّس و منفعل نمیشود. ادلّه میگفتند که ماء مطر طاهر و مطهِّر و عاصوم معتصم است و در این مطلب شکی وجود ندارد. فلذا بنابر ادلّه، ماء مطر مسبوق به طهارت است و در این فرع سوم که شک میکنیم آیا بعد از انقطاع تقاطر ماء مطر، این قطراتی که در سقف محتبس هستند با نجاست ملاقات کردهاند یا خیر و یا در فرع چهارم اصلاً احتمال میدهیم که بعد از انقطاع مطر، با نجاست ملاقات نکرده است، شکّ در نجاست ماء مطر پیدا کردهایم و استصحاب طهارت را جاری میکنیم. ظاهراً در این نحوه حکم، در همه جا جاری است؛ مثلاً اگر شکّ کردید دست شما که قبلاً پاک بوده به شئئ نجس برخورد کرده که متنجّس شود یا نه، استصحاب طهارت جاری میکنیم؛
 فلذا چون در این مسأله، چنین احتمالاتی مطرح شده است، من خواستم یک مطلب کلّی در این رابطه عرض کنم. این مطلب هم که بیان کردیم مربوط به حین تقاطر نیست؛ بلکه ولو بعد از انقطاع مطر، باز هم این مطلب کلّی جاری است. بحث حین تقاطر جدا بحث پس از انقطاع هم جداست؛ این مطلب کلّی مربوط به بعد از انقطاع است که آیا این قطرات نجس شدهاند یا خیر. لذا اگر هم بگوییم این قطراتی که بعد از تقاطر باقی مانده و به لباس اصابت میکند، مانند ماء قلیل هستند که به صرف ملاقات با نجاست متنجّس میشود، ولی چون مسبوق به طهارت بوده است و الآن در نجاست آن شکّ داریم، استصحاب طهارت جاری میکنیم و انقطاع یا عدم انقطاع تقاطر هم تأثیری بر این مطلب ندارد؛ چنانکه در مورد ماء قلیل هم همین کار را میکردیم و این قطرات ماء مطر که منفعلتر از ماء قلیل نیستند!
 حکم قطراتی از ماءمطر که علم داریم با نجاست ملاقات کرده است
 فرع پنجم: «و أمّا لو علم أنه من المار على أحدهما بعد انقطاعه يكون نجسا»؛ در این فرع، از شکّ عبور کرده و به موارد معلومالحال میپردازند. البتّه احتمال میرود که دو مطلب در این فرع موجود باشد:
 مطلب اوّل این است که بعد از قطع شدن بارش باران، اگر علم و یقین پیدا کردیم آبی که باقی مانده، با نجاست ملاقات کرده است، این آب نجس است. «أحَدِهِما» در این عبارت هم اشاره دارد به ملاقات با عین نجس و یا متنجّس که در فروع قبلی مطرح شد. علّت این مطلب هم این است که بعد از انقطاع، آبی که باقی مانده عاصم نیست؛ مثل این است که باران باریده و یک مقدار آبی که حجم آن کمتر از کر است، در چاله‌ای جمع شده است و وقتی که باران قطع شده، آب درون این چاله با نجاست ملاقات کرده است که به طور یقین این آب متنجّس می‌شود و شبهه‌ای در آن نیست. فلذا مضمون این مطلب این است که اگر بعد از انقطاع مطر، علم داشتیم آبی که باقیمانده با متنجّس ملاقات کرده است، این آب متنجّس است.
 مطلب دوم این است که اگر یقین پیدا کردیم که بعد از انقطاع مطر، آبی که باقی مانده از روی عین نجاست مرور کرده است، این آب هم قطعاً متنجّس خواهد بود. در این مطلب هم شبههای نیست؛ چون این ماء، معتصم نبوده و عاصمیّت ندارد.
  • مسأله 22: «الماء الراكد النجس يطهر بنزول المطر عليه و امتزاجه به، و بالاتصال بماء معتصم كالكر و الجاري و الامتزاج به، و لا يعتبر كيفية خاصة في الاتصال، بل المدار مطلقه و لو بساقية أو ثقب بينهما، كما لا يعتبر علوّ المعتصم أو تساويه مع الماء النجس، نعم لو كان النجس جاريا من الفوق على المعتصم فالظاهر عدم الكفاية في طهارة الفوقاني في حال جريانه عليه». . تحرير الوسيلة؛ ج‌1، ص: 16
 ماء مطر مطهِّر ماء راکد متنجّس میباشد
 دلیل اثبات این فرع بسیار روشن است؛ موضوع ادلّه وارده در باب مطهِّریّت مطر این نبود که ماء مطر فقط میتواند اجسام غیر ماء را تطهیر کند، بلکه این ادلّه برای مطر به طور مطلق اثبات مطهِّّریّت میکرد.
 حتّی طبق صحیح «هشام»، ماء مطر میتواند مطهِّر خود نجسالعین باشد؛ چون در این صحیحه راجع به میزابینی بحث شده بود که از یکی از آنها بول و از دیگری مطر جاری بود و امام(علیهالسّلام) فرموده بودند اگر مطر غلبه کند بر بول، آن را پاک می‌کند. فلذا نجاست مایع باشد و یا جامد، فرقی نمیکند و مطر میتواند هر دو را پاک کند.
 در این مسأله هم آمده است که ماء مطر، موجب تطهیر ماء راکد نجس می‌شود و مقدار این ماء راکد هر چقدر که می‌خواهد باشد فرقی نمیکند؛ ممکن است مقدار آب‌های جمع شده به اندازه کر بوده ولی متنجّس باشد که اگر مطر به این مقدار هم اصابه کند موجب تطهیر آن می‌شود؛ چون طبق اطلاق ادلّه، ماء مطر عاصمیّت دارد و این عاصمیّت و عدم انفعال، در همین‌جا هم که با ماء مر متنجّس ملاقات میکند، حاکم است.
 در این مسأله قید «امتزاج» هم آورده شده که من در بحثهای قبلی درباره آن صحبت کردم و عرض کردم که شرط امتزاج یک شرط عرفی است؛ یعنی مقتضای فهم عرفی این است که ماء مطر به صرف اتّصال و تقاطر به ماء متنجّس نمیتواند آن را تطهیر کند و باید امتزاج صورت بگیرد؛ چون باید میان ماء مطر و ماء متمجّس یک فعل و انفعالی صورت بگیرد که این فعل و انفعال محقّق نمیشود مگر با امتزاج این دو ماء. لذا اینکه بعضی گفتهاند اگر یک قطره ماء مطر بر ماء متنجّس بچکد همه آن ماء پاک می‌شود، خلاف عرف و ادلّه است. فلذا اگر ماء مطر فقط بر سطح یک ماء متنجّس ببارد، مشکل است که ما بتوانیم حمک به طهارت همه آن ماء کنیم.
 حکم تطهیر ماء مضاف متنجّس به وسیله ماء مطر
 امّا تطهیر ماء مضاف به وسیله ماء مطر جای بحث دارد که آیا اطلاق ادلّه مطهِّریّت ماء مطر، اقتضای تطهیر ماء مضاف را می‌کند یا خیر؟ فرقی هم ندارد که صرف اتّصال را کافی بدانیم یا امتزاج را هم شرط بدانیم؛ در هر دو صورت این بحث مطرح شده است.
 علّت مطرح شدن این بحث هم این است که ما در باب ماء مضاف دلیل داریم که تا وقتی وصف اضافه در آن وجود دارد، اگر متنجّس باشد پاک شدنی نیست؛ فلذا این بحث حتّی در فرض قبول شرط امتزاج هم به وجود میآید؛ چون ممکن است علیرغم امتزاج، باز هم وصف اضافه از بین نرفته باشد.


[1] . وسائل‌الشيعة؛ ج: 1؛ ص: 148

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo