< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مسأله 19: «يطهّر المطر كل ما أصابه من المتنجسات القابلة للتطهير من الماء و الأرض و الفرش و الأواني. و الأقوى اعتبار الامتزاج في الأول و لا يحتاج في الفرش و نحوه إلى العصر و التعدد، بل لا يحتاج في الأواني أيضا الى التعدد؛ نعم إذا كان متنجسا بولوغ الكلب فالأقوى لزوم التعفيرأولا ثم يوضع تحت المطر. فإذا نزل عليه يطهر من دون حاجة الى التعدد». . تحرير الوسيلة، ج‌1، ص: 15
 در این مسأله چندین فرع مطرح شده است که من به ترتیب درباره این فروع بحث میکنم.
 فرع اوّل: «يطهّر المطر كل ما أصابه من المتنجسات القابلة للتطهير». این مطلب یک کبرای کلّی است که باران هر چیزی را که قابلیّت تطهیر دارد، تطهیر میکند. بعد مصادیق این حکم کلّی را بیان میکنند. اوّلین مصداقی که بیان میکنند ماء متنجّس است. خود این مصداق، مصبّ این بحث است که آیا ماء مطر میتواند ماء متنجّس را تطهیر کند یا خیر؟
 آیا ماء مطر میتواند ماء متنجّس را تطهیر کند؟
 گاهی گفته شده است که ماء مطر اصلاً نمیتواند ماء متنجّس را تطهیر کند. برای این مطلب چند دلیل ذکر شده است:
 دلیل اوّل: در ادلّه‌ای که در باب مطهِّریّت ماء مطر وارد شده، دلیل خاصّی نیامده است که بگوید ماء مطر میتواند ماء متنجّس را تطهیر کند.
 دلیل دوم: من این دلیل دوم را به صورت یک «إن قلت» و «قلت» بیان میکنم.
 إن قلت: در مرسله «کاهلی» که یکی از ادلّه مطهِّریّت ماء مطر است آمده: «کُلُّ شیئٍ یَراهُ ماءُ المَطَر فَقَد طَهُر» و این عموم شامل ماء متنجّس هم می‌شود؛ یعنی کُلّ شیئٍ، سَواءٌ کانَ الشیئُ ماءاً متنجّساً أو فَرشاً أو أوانی و غیره. و امثال این، مفهومی وسیعتر از شئئ هم وجود ندارد و شئئ بر همه چیز صدق میکند که یکی از مصادیق آن، ماء متنجّس است.
 پس «کُلُّ شَیئٍ یَراهُ ماءُ المَطَر فَقَد طَهُر» شامل ماء متنجّس هم می‌شود و این رؤیت به مجّرد تقاطر ماء مطر به ماء متنجّس صدق خواهد کرد.
  قلت: اوّلاً این حرف شما صحیح است؛ امّا فقط نسبت به آن سطحی که قطرات ماء مطر با آن ملاقات میکند میتوانیم این حرف را قبول کنیم. یعنی هر قطره‌ای از ماء مطر که با هر قطره‌ای از آب متنجّس تلاقی کند، موجب تطهیر آن قطره میشود، ولی اینطور نیست که اگر یک قطره از ماء مطر با سطح آب متنجّس تلاقی کند، موجب تطهیر تمام آب شود و همه زیر و روی آن را پاک کند. این مطلب را هم از کلمه «رؤیت» متوجّه میشویم؛ یعنی هر قطرهای از ماء مطر با هر مقدار از سطح ماء متنجّس که ملاقات کند، رؤیت به همان مقدار صدق میکند و همان مقدار از سطح را هم پاک میکند و ما از کلمه «رؤیت» غیر از این مطلب را نمی‌فهمیم؛ پس تلاقی ماء مطر به سطح آب موجب نمیشود که تمام آب پاک شود.
 ثانیاً اگر بخواهید بگویید که صرف رؤیت ماء مطر با بعضی از اجزاء ماء متنجّس، موجب تطهیر کلّ آن میشود، این حرف مقتضی این است که اگر ماء مضاف متنجّسی هم در زیر باران قرار داده شود و چند قطره باران در آن بیاید، همه آن ماء مضاف پاک شود؛ چون اگر بخواهیم به مفاد «کُلُّ شیئٍ یَراهُ ماءُ المَطَر فَقَد طَهُر» عمل کنیم، باید ملتزم به این مطلب هم بشویم؛ چون «کلّ شیئ» شامل همه اشیاء میشود و نمی‌توانید این را منکر شوید که ماء مضاف هم یکی از اشیاء است.
 امّا هیچیک از فقهاء قائل به این نشده است که اگر ماء مضاف متنجّسی در زیر باران قرار داده شود و چند قطره باران در آن بیاید، همه آن ماء مضاف پاک میشود؛ مگر اینکه به علامّه(رحمه‌الله) نسبت داده شده است که ایشان قائل به این بودهاند که اگر ماء مضاف متنجّسی به ماء جاری متّصل شود، اگر چه هنوز از حالت اضافه خارج نشده باشد، ولی پاک می‌شود و مقتضای فرمایش علّامه این است که در باب ملاقات ماء مطر با بعضی از اجزای ماء مضاف متنجّس هم، همین نظر ایشان جاری باشد؛ چون ماء مطر از نظر حکمی، حکم ماء جاری را دارد. فلذا اگر در باب اتّصال ماء جاری به ماء مضاف متنجّس چنین حرفی زدیم، در باب ملاقات ماء مطر با ماء مضاف متنجّس هم باید قائل به تطهیر ماء مضاف شویم.
 پس یا باید قائل شویم که « کبرای کلّی کلُّ شیئٍ یَراهُ ماءُ المَطَر فَقَد طَهُر» که در مرسله «کاهلی» آمده و یک قاعده است، قابل نقض نیست و در مورد ماء مضاف متنجّس هم جاری است، یا باید قائل شویم که این قاعده در این مورد نقض میشود و ماء مضاف خارج از این قاعده است. امّا به چه دلیلی در این مورد نقض میشود؟ میگویند اجماع فقهاء بر این است که اگر ماء مضاف، متنجّس شد، تا موقعی که وصف اضافه در آن است، پاک نمی‌شود، و الّا خود این قاعده با این تفسیری که از آن کردهاند که صرف رؤیت موجب طهارت کلّ میشود، اقتضاء می‌کند که اگر بخواهیم آن را اخذ کنیم در مورد ماء مضاف متنجّس هم جاری است.
 پس اگر این اشکال دوم را هم با اجماع حلّ کنیم، اصل اشکال اوّل که در مورد این قاعده مطرح کردیم، سر جای خود باقی است؛ چون بحث ما راجع به ماء مطلق متنجّس است و اشکال اوّل این بود که آیا اگر ماء مطر با آن ملاقات کند، همه آن پاک میشود یا خیر؟ چون اگر ماء مطر بعضی از ماء متنجّس را ملاقات و رؤیت کرد، رؤیت نسبت به کلّ صدق نخواهد کرد؛ فلذا به مجرّد تقاطر به سطح بیرونی، سطح درونی آن پاک نمیشود؛ یعنی ماء مطر سطح درونی را ملاقات نکرده و رؤیت صدق نمیکند.
 در مستمسک از قول مرحوم صاحب جواهر تعبیری نقل شده که نشان میدهد ایشان هم به این اشکال التفات داشتهاند: «و ما في الجواهر من أنه لا ينبغي الإصغاء إلى هذه الدعوى غير واضح»؛ امّا این تعبیر که مشکل را حلّ نمیکند. باید دید اشکال چیست و باید جواب آن را بدهید. این اشکال هم اشکال قویای است و از نظر عرفی هم صدق میکند. [1]
 حتّی عدّهای اشکال بالاتری از این اشکال هم مطرح کردهاند. گفتهاند: یک وقت می‌گویید تلاقی و امتزاج با سطح بیرونی ماء متنجّس مطلق، موجب تطهیر سطح درونی آن نمی‌شود؛ یعنی امتزاج با سطح بیرونی برای تطهیر کلّ ماء کافی نیست؛ امّا بالاتر این است که بر فرض این هم که ماء مطر با کلّ این ماء متنجّس امتزاج پیدا کند، باز هم حکم به طهارت مشکل است؛ چون ماء مطر به صورت قطرات از آسمان نازل میشود و وقتی هم که پایین میآید قطره قطره و تک‌تک می‌آید و هر قطرهای که با ماء متنجّس ملاقات کند متنجّس می‌شود.
 چون این قطرات از یکدیگر منفصل هستند و هر قطره از قطره دیگر جدا است و استقرار بر سطح ماء متنجّس، موجب انفعال آن قطره می‌شود. بر خلاف ماء جاری که قطرات آن به هم اتّصال دارند.
 ممکن است کسی به این اشکال جواب دهد و بگوید که شما این مقدار نباید جمود داشته باشید؛ از همین ادلّه‌ای که در باب ماء مطر وارد شده بود، میتوان جواب این اشکال را داد. در این ادلّه آمده بود که باران بر پشت بامی که در آن بول میکردهاند، میباریده و قطراتی از آن از سقف خانه نفوذ کرده و بر لباس افراد داخل خانه میچکیده است که تعبیر «یَکِفُ عَلَیَّ» هم در روایت آمده بود. امّا امام فرموده بودند که این قطرات پاک است و شما هم قائل شدید که آن قطرات منفعل نمیشود. حتّی گفتید بارانی که از میزاب نجس هم پایین می‌آید پاک استو همه این قطرات باران هم منفصله بودند. پس وقتی ما در ادلّه این مطلب را داریم، چهطور در اینجا این اشکال را مطرح میکنید؟
 اشکالی که به این جواب وارد است این است که این جواب مربوط به ارض است و نه به ماء متنجّس. یعنی آن قطرات اگر به آن پشت‌بامی که متنجّس بود اصابت کرد، نجس نمی‌شود. امّا راجع به خصوص ماء متنجّس ما دلیلی نداریم.
 من یک مطلب دیگری که آقایان فقهاء متعرّض آن شدند عرض میکنم.
 در مورد عمل به مرسلات، فقهاء دو دسته هستند: یک دسته از فقهاء می‌گفتند اگر مرسلات مورد عمل قرار بگیرد، عمل اصحاب جابر سند آنها است.
 یک دسته از فقهاء هم قائلند که عمل اصحاب جابر سند نیست. فرقی هم نمیکند که مرسلات از «ابنابیعمیر» باشد یا شخص دیگر.
 در مورد این اشکالی که مطرح شد، مشکل کسانی که مرسلات را اصلاً حجّت نمی‌دانند، سختتر میشود؛ چون این جمله و این کبرای کلّی «کُلُّ ما یَراهُ ماءُ المَطَر فَقَد طَهُرَ» در مرسله «کاهلی» آمده است و در روایات صحیحه مانند صحیحه «هشامبنسالم» و «علی‌بن‌جعفر» که سندهای معتبر دارند خبری از این کبرا نیست؛ چون حدّاقلّ این است که این کبرای کلّی شامل ماء متنجّس هم میشود. فلذا اگر دستمان از این کبرا کوتاه شود، مشکل بیشتر خواهد شد.
 امّا راه حلّ این مشکل چیست؟ من دراینباره دو تقریب عرض میکنم. که یکی را در این جلسه و دیگری را در جلسه بعد مطرح میکنم.
 اجماع فقهاء بر این است که ماء مطر در حکم ماء جاری است
 تقریب اوّل: ما در این باب اجماعات مستفیضه داریم که میگوید ماء مطر در حکم ماء جاری است. فلذا این اجماعات برای ما واسطه میشوند تا بگوییم که چون در ماء جاری می‌گوییم «إذَ اتّصَلَ بِماءِ المُتَنّجِس یُطَهِّره»، بنابراین در مورد ماء مطر هم میگوییم «إذَا اتّصَلَ بِماءِ المُتَنّجِس یُطَهِّره». فلذا ابتدا به وسیله اجماع ماء مطر را از نظر حکم، ملحق به ماء جاری کردیم و بعد گفتیم که چون حکم ماء جاری این است که مطهّر ماء متنجّس است، پس ماء مطر هم همینطور است.
 البتّه در مورد طهارت ماء متنجّس به وسیله ماء جاری این بحث مطرح است که آیا ماء جاری به صرف اتّصال با ماء متنجّس، آن را تطهیر میکند یا خیر؟ این یک بحث جداگانه است که از تعبیر «و الأقوى اعتبار الامتزاج في الأول» که در این مسأله آمده، متوجّه میشویم که در مورد ماء متنجّس، صرف اتّصال کافی نیست. البتّه صاحب عروة امتزاج را نیاوردهاند که معلوم میشود این آقایان از این جهت با هم اختلاف دارند.
 امّا این یک بحث جداگانهای است که ما بعداً به آن میپردازیم که آیا صرف اتّصال ماء جاری به ماء متنجّس، موجب طهارت آن میشود یا اینکه نیاز به امتزاج دارد. ابتدا هم ماء جاری را مطرح میکنیم، چون ماء مطر را از جهت حکم ملحق به ماء جاری کردیم؛ فلذا هر چیزی در مورد ماء جاری گفتیم، در ماء مطر هم پیاده میکنیم.
 عدّه دیگری مثل شهید ثانی و شاید شهید اوّل، واسطه را حذف کردهاند. این آقایان حکایت اجماع کردند که خود ماء مطر ماء متنجّس را تطهیر میکند. نه اینکه به دلیل الحاق به ماء جاری، حکم آن را داشته باشد.
 نظر مرحوم شیخ الشریعة اصفهانی در باره مرسله «کاهلی»
 در اینجا مطلبی از مرحوم شریعت اصفهانی(رضوان‌اللهتعالیعلیه) در باب مرسله «کاهلی» نقل می‌کنند. برای توضیح فرمایش ایشان باید عرض کنم طبق نقلی که مرحوم شریعت اصفهانی دارند، مرسله «کاهلی» در کتاب «کافی» که به صورت تصحیح شده در نزد ایشان هم بوده، آمده است. در «وسائل» هم این روایت را از «محمّدبن‌یعقوب عن عند أصحابِنا» نقل می‌کند. امّا جمله‌ای که به صورت کبرای کلّی در روایت «وسائل» آمده، در وافی به شکل دیگری وجود دارد. بلکه اصلاً مصبّ این کبرا در کتاب «وافی»، ماء متنجّس است و نه «کُلّ شیئ». جملهای که در «وسائل» آمده این است که «یَسیل عَلَیَّ مِن ماءِ المَطَر اَری فِیه التّغییر». در حالیکه جملهای که مرحوم شریعت اصفهانی از این روایت در «وافی» نقل میکنند این است: «قُلتُ: یَسیل عَلَی الماءِ المَطَر»؛ که به جای «عَلَیّ»، «عَلَی الماءِ المَطَر» آمده که کلمه ماء، مجرور است و مطر هم مرفوع است و فاعل «یَسیلُ» می‌شود؛ یعنی «یَسیلُ المَطَرُ عَلَی الماء» که چون «عَلَی الماء»، جار و مجرور است آن را مقدّم بر «المطر» آورده است. آن وقت «أری فِیه التّغییر»، یعنی «أری فِی الماءِ التَّغییر» که نشان میدهد خود ماء متنجّس است؛ «وأَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ» هم یعنی در حالیکه باران دارد به ماء متنجّس می‌بارد، از آن ماء متنجّس به من برخورد می‌کند که امام(علیهالسّلام) میفرمایند «لابأس».


[1] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج‌1، ص: 181

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo