< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مسأله 9: «الراكد المتّصل بالجاري حكمه حكم الجاري، فالغدير‌ المتّصل بالنهر بساقية و نحوها كالنهر، و كذا أطراف النهر و إن كان ماؤها واقفا». تحرير الوسيلة؛ ج: ، ص: 13 و14‌
 اين مسأله بسيار روشن است. حكم آب راكد متّصل به آب جاري، همان حكم آب جاري را دارد، «لأنّ له ماده». غدير متّصل به نهر یا ساقيه که جوي كوچكی مانند نهر است، هر چند که واقف باشد، حكم جاري را دارد. در اين‌ها بحثي نيست.
 آیا آب درون لوله در حكم جاري است يا كر؟
  بهنظر ما آب‌های موجود در لوله‌های ساختمان‌ها، در حكم جاري است؛ چون ایشان هم در این مسأله ميگويد: ماء واقف متّصل به جاري، در حكم جاري است. آب لوله هم اگر متّصل به همان نهر و رودخانه باشد، هر چند که مخزن داشته باشد، حکم جاری را دارد. این آب‌ها، چه فرقی با موضوع مطرح شده در این مسأله دارد؟ لذا در صورت اتصال آب درون لوله، به آب نهر و جاری این آب‌ها در حكم جاري است. ولی اگر متّصل به جاری نباشند و اتصالشان در مخزن‌های تصفیه و... قطع شده باشد، در حکم کر است.
  • مسأله 10: «يطهر الجاري و ما في حكمه لو تنجس بالتغير إذا زال تغيره و لو من قبل نفسه و امتزج بالمعتصم». همان.
 صورتهای قابل طرح در مسألة دهم
 فرض مسأله این است که آب جاری از منبعی بیرون میآید و جریان پیدا کرده و وارد جوی میشود. حال ما در اينجا چند تصوير را مطرح ميكنيم؛
 صورت اول؛ تغییر یکی از اوصاف ثلاثه آب از «سرچشمه»
  یکی از اوصاف ثلاثه آب سرِ چشمه، نه منبع، تغيير می‌كند. در این صورت این بحث مطرح میشود که آیا این تغيير، موجب تنجيس آب ما قبل خودش كه متّصل به ماده است ميشود يا نه؟
 این صورت، خودش سه حالت پیدا میکند؛
  حالت اول: آب ما قبل قسمت متغير كه متّصل به ماده است و به سطح زمين آمده، كر باشد. در این حالت هیچ شبهه‌اي نيست كه آب ما قبل منفعل نميشود.
 حالت دوم: آب ما قبل كه متّصل به ماده است و به سطح زمين آمده، قلیل باشد که اين مورد، در آب چشمه ها بيشتر دیده می‌شود. در این حالت اگر احراز كرديم که مجموع اين آب و آب منبع کر است، شبههاي نيست كه این آب باز هم منفعل نميشود.
 حالت سوم: كريّت آب ما قبل قسمت متغير كه متّصل به ماده است و به سطح زمين آمده چه به تنهايي و چه به اضافه ماده احراز نشود. در اين حالت آيا این آب قلیل با اتصال به مقداری که منفعل شده بود متنجس ميشود، يا خير؟
 مبناي مشهور اين بود كه بحث كرّيت در ماء جاري مطرح نيست و همين كه متّصل به مبدأِ دارای نبع باشد، كافي است، ولو خود آبی که در سطح زمین است قليل باشد. پس طبق نظر مشهور، این آب هم منفعل نميشود.
 بعضي از فقها فرمودهاند: بر فرضی هم كه كريت را در آب جاری معتبر بدانيم، باز هم این آب ماقبل، منفعل نمي‌شود؛ زیرا آب جاري از أعلي به اسفل ميآيد و اگر سافل نجس شود، نجاست به اعلي سرايت نميكند. مثلاً ما در گذشته گفتیم آبی که از آفتابه بر روی نجاست ریخته میشود، موجب نجاست آب داخل آفتابه نمیشود. این آقایان، آن بحث را همینجا مطرح کردهاند.
 اشکال به استدلال حکم قسم اخیر
 اشكالی که متوجّه این مطلب است این است که این حرف مطلق نیست و صرف انتقال ماء از اعلي به اسفل معتبر نمی‌باشد، بلكه قوه دفع مؤثر است. بنابراين بر طبق نظر غیرمشهور، حکم چنین آبی که کریت آبِ ماقبل آن احراز نشده است، از آنجا که قوه دفع ندارد، محکوم به طهارت نیست. مگر اينكه ماء نهري را فرض كنيم كه سرچشمه آن کر نباشد ولی با فشار خارج شود که این فقط یک فرض ذهنی است. مبنا همان است كه ما گفتيم و احراز كريّت لازم نيست.
 صورت دوم؛ تغییر یکی از اوصاف ثلاثه آب از «بخش میانی»
  آبي كه بر سطح زمین جاري میشود در سه بخش قابل تصویر است: يك بخش كه جلوي آب است و در حال حركت است و منفعل نشده و تغيير هم پيدا نكردهاست، بخش دیگر هم كه متّصل به منبع است و درباره انفعال این بخش بحث كرديم، بخش سوم بخش وسطي آب است که اگر تغيير پيدا كند آیا بخش جلوي آب که هنوز منفعل نشدهاست نجس می‌شود یا نه؟
 اگر آبِ بعد از قسمت متنجّس، كر باشد مطمئناً منفعل نميشود، ولی بحث در اين است كه اگر چه کر است و منفعل نمی‌شود، اما آیا حكم جاري بر آن مترتّب است يا خیر؟ یعنی در اينكه اين آب با اتّصال به بخش وسط، منفعل نشده و مطهِّر هم هست، بحثي نيست؛ بلكه ميخواهيم بدانيم حکمش حکم كريّت است، يا حکم جاري؟
 بالاتر این است که بگوییم: اگر آن آب بعدی، قليل باشد، چه ميشود؟ این هم یک بحث است که آیا این آب قلیل منفعل میشود یا خیر؟ البته طبق موازینی که ما مطرح کردیم، ميگوييم كه این آب چون قلیل است، با اتّصالش به قطعه وسط، منفعل شده و نجس ميشود.
 فرمایش صاحب جواهر(رحمۀ‌اللهعلیه)
 مرحوم صاحب جواهر ابتداءً همين مطلب را ميپذيرند که این آب، نجس است و حتي مي فرمايد كه حكم به طهارت آن ماء في غاية الضعف است.
 «و احتمال ان الماء المتغير و ان حكمنا بنجاسته لكن لا مانع من كونه سببا لاتصال غير المتغير بالمادة فيصدق عليه حينئذ انه ماء متّصل بالمادة فيكون طاهرا، في غاية الضعف.»
 ولي بعد مي فرمايد: «و المسألة لا تخلو من تأمل، لأنه يمكن أن يقال إن تغير بعض الجاري لا يخرج البعض الآخر من هذا الإطلاق و أيضا احتمال الدخول تحت الجاري معارض باحتمال الخروج فيبقى أصل الطهارة سالماً؛ فيحكم عليه حينئذ بالطهارة. فتأمل جيداً.» [1]
 ايشان دو مطلب را در اینجا مطرح کردند:
 مطلب اول: درست است كه قطعه وسط تغيير پيدا كرده، اما این موجب نميشود كه ما آبي را كه رفته و مطلق است، از تحت «اطلاق ادله ماء جاري» خارج كنيم. اطلاق ادلهای که میگوید آب جاری منفعل نمیشود، شامل آن بخشی كه دارد ميرود، ولو اینکه قلیل است، نیز میشود. چون به هر حال جاري است.
 مطلب دوم: «أيضاً احتمال الدخول ....» يعني همان‌طور كه ممكن است احتمال دهیم که «آن قسمت، چون قليل بوده و به واسطه نجاست قسمت وسط، اتصالش از منبع قطع شده، از تحت اطلاق جاري بيرون رفته است»؛ همانطور هم ميتوان گفت كه «این آب تحت آن اطلاق باقي مانده است و همچنان جاری محسوب می‌شود.» پس چون اين دو احتمال با هم معارض هستند، ما به سراغ «اصل طهارت» ميرويم.
 بررسی فرمایش صاحب جواهر(رحمۀ‌اللهعلیه)
 ما باید هر دو مطلب ایشان را بررسي كنيم.
 نقد مطلب اول؛ ما دیدیم که ادله آب جاري معلّل بود. درصحيحه اسماعيل‌بن‌بزيع عبارت «لأنّ له مادّۀٌ» آمده بود. در روايت ابن‌ابي‌يعفور هم آمده بود «يطهّر بعضُه بعضاً»؛ و معنای این عبارات هم از نظر عرفي منصرف به مواردی است که آب متّصل به منبع باشد. فلذا این اطلاق انصراف داشته و صرف اتصال به منبع به وسیله هر چیزی، موجب اعتصام نمیشود.
 تحریر هم صرف اتصال را قبول نکرده و میفرماید اگر وصف همين قطعه ، من قِبَل نفسه زائل شود، كافي نيست؛ بلكه بايد امتزاج پيدا كند
 نقد مطلب دوم: اين احتمالاتي كه معارض در آمدهاند آيا منشأ ندارند؟ چرا هم ميشود احتمال داد كه اين هنوز تحت اطلاق باشد، و هم ميتوان احتمال داد كه از تحت اطلاق خارج شده باشد؟ اين بدان معني است كه دليل «مجمل» است. چون اگر دليل مبيَّن بود ديگر دو احتمال مطرح نمیشود.
 حال آيا ميتوان گفت كه اگر منشأ شك اجمال دليل باشد، به اصل طهارت مراجعه میكنیم؟ خود اين محل بحث است. چون گاهی منشأ شك، امور خارجي است و گاهی خود دليل است.
 بنابراين احتمال طهارت آن آب، اگر قليل باشد، بيجاست و دلیل هم از این مورد منصرف است و صرف اتصال هم كه از نظر عرفي معنا ندارد. پس حكم به نجاستش ميكنيم.
 بله. اگر نجاست وسط خود به خود زائل شد، حال صرف اتصال كافي است يا امتزاج لازم است؟ دو نظر هست: يك دسته فقها به دليل صحيحة ابن بزيع، صرف اتصال را كافي ميدانند و عدهاي هم امتزاج را لازم ميدانند.
 


[1] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج: ، ص: 89

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo