< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

  • «مسألة 2: الماء المطلق لا يخرج بالتصعيد عن الإطلاق، نعم لو مزج معه غيره و صعد ربما يصير مضافا، كماء الورد و نحوه، كما أن المضاف المصعد قد يكون مضافا، و المناط هو حال الاجتماع بعد التصعيد، فربما يكون المصعد الأجزاء المائية و بعد الاجتماع يكون ماءا مطلقا، و ربما يكون مضافا». تحرير الوسيلة؛ ج:‌1، ص: 12.
 این مسأله دارای چند فرع است. یکی از فروعی که استاد ما (رضواناللهتعالیعلیه) مطرح مینمایند این است که ماء مطلق به وسیلة تصعید [1] از اطلاق خارج نمیشود؛ البتّه بعد هم از این مطلب استدراک میکنند و میفرمایند که اگر ماء مطلق با غیر خود مزج شود، و صعود کند، چه بسا تبدیل به مضاف شود. معیار اینکه بدانیم آیا آن آب مطلقی که با غیر خود مزج شده، بر اطلاق خود باقی مانده و یا تبدیل به آب مضاف شده، «ماءجدید» است؛ یعنی بخارهایی که بعد از تبخیر، تبدیل به آب میشوند.
 موضوع حکم، ماء جدید حاصل از بخار است
 در ایتدای بحث باید محور و اساسی را که این مسأله دربارة آن صحبت میکند ذکر کنم. این مسأله ـ «الماء المطلق لا يخرج بالتصعيد عن الإطلاق»ـ دربارة بخارهایی که در اثر تصعید ماء به وجود آمده و در آسمان است صحبت نمیکد. بلکه منظور این است که ببینیم وقتی آب تصعید شد و سپس آن بخارها مجدداً تبدیل به آب جدیدی شدند، حکم این آب جدید چیست؟ پس به دنبال حکم آبِ جدیدِ حاصل از بخار هستند.
 پس از نظر ادلّه باید ماء جدید لحاظ شود واینکه این ماء از چه چیزی برخاسته و چه تغییر و تحولّی پیدا کرده، اعتبار ندارد. بلکه باید ببینیم از دیدگاه عرف این ماهیّت این «ماءجدید» چیست؟
 مثلاً اگر در جایی آتش سوزی شده و ذرّات خاکستر و دود در هوا منتشر شود، و در همان منطقه هم آب مطلقی وجود داشته که تبخیر و تصعید شده و بعد وقتی در اثر نزول باران به زمین برگشت، آب سیاهی از آسمان نازل شود و یا آسمان پر از گرد و خاک بوده، بعد آبی که در اثر برخورد با این گرد و خاک، نازل شده بصورت گِلآب است، یا اینکه در برخی اوقات، باران در اوائل نزول به رنگ سیاه است، در همة این مثالها، معیار ماء جدیدی است که از آسمان باریده و اینکه منشأ این باران چه آبی بوده است، اصلاً مطرح نیست. چه بسا «ماءمضافی» باشد و اشیائی که ممزوج با آن بودند، باقی بمانند و آب مطلقش به هوا رود و همراه خود چیزی به آسمان نبرد، سپس که به صورت باران درآمد، تبدیل به آب زلالی بشود. بنابراین، معیار ماء جدید است و نه ماء اوّل.
 لذا باید ببینیم عرف به این ماء جدید چه میگوید؟ اگر عرف به ماء جدید میگوید مطلق، مطلق است و اگر میگوید مضاف، مضاف است. چه بسا اصل این آب، مطلق باشد و ماء جدید آن مضاف، و چه بسا اصلش مضاف باشد و ماء جدید آن مطلق.
 تعبیرات ایشان هم در آخر مسأله، منتهی به همین مطلب شده است. اینکه میفرماید: «الماء المطلق لا يخرج بالتصعيد عن الإطلاق، نعم لو مزج معه غيره و صعد ربما يصير مضافا، كماء الورد و نحوه، كما أن المضاف المصعد قد يكون مضافا، و المناط هو حال الاجتماع بعد التصعيد»، مطلب همان چیزی است که عرض کردم که ملاک، ماء جدید است؛ اصلش هرچه میخواهد باشد.
 مرحوم سیّد در مسألة سوم عروة میفرماید: «المضافُ المصَعَّدُ مضافٌ‌« [2] . ما از ایشان سؤال میکنیم که منظور شما از آب مضاف مصعَّد، آب جدید است یا آبی که در هوا و آسمان میباشد؟ اگر منظور شما ماء جدید باشد، این مطلبی که فرمودهاید صحیح نیست. چون «ماءمضاف» دو بخش شد: «معتصرٌ من الاجسام و الممتزجٌ بغیره». فلذا اگر تمام اجزایی که با «ماءمضاف» بود پایین ماند و فقط آب خالص به آسمان رفته و برگشت، آبی که نازل شده جزء هیچکدام از این اقسام «ماءمضاف» نیست و این فرمایش شما نقض میشود. فلذا اینکه در تحریر آمده است «كما أن المضاف المصعد قد يكون مضافا» وتعبیر «قديكون» را آوردهاند، نظر به همین عبارت عروة داشتهاند. یعنی خواستهاند بفرمایند همیشه اینطور نیست که اگر «ماءمضاف» تصعید شود، به همان صورت مضاف باقی بماند، بلکه باید به این ماءجدید نگاه کنیم که مضاف باقی مانده یا به ماءمطلق تبدیل شدهاست.
 مسألة چهارم عروة
 در تحریر، مسألة چهارمی که در عروة آمده، حذف شدهاست و به سراغ مسألة پنجم رفتهاند. البتّه استاد ما (رضواناللهتعالیعلیه) در احکام مطهرات در باب استحاله، به طور کلّی به این مسأله اشاره میکنند؛ ولی در آنجا هم به این وضوح و استقلالی که در عروة مطرح شده نیست. ما این مسأله را طرح میکنیم ولی به صورت مفصّل وارد آن نمیشویم، زیرا جای این بحث در مطهّرات است و حق هم با استاد ما بوده که مسأله در آن باب مطرح کردهاند، ولی چون در عروة آمده و مورد ابتلاء هم هست، اشارة مختصری مینمایم.
 
 مسألة چهارم عروة این است که «المطلق أو المضاف النجس يطهر بالتصعيد، لاستحالته بخاراً ثمَّ ماءً»‌ [3] .
 فرض کنید ماء متنجّس مطلق یا مضافی بخار شده، وسپس تبدیل به آب شود، آیا این آب جدید پاک است یا نجس؟ ایشان میفرماید این آب جدید پاک است.
 این مسأله از مسائلی است که صرف فتوا نبوده و مرحوم سیّد علّت حکم را هم نمودهاند. «لاستحالته بخاراً ثمَّ ماءً». علّت اینکه گفتیم آب مطلق یا مضاف نجس، به وسیلة تصعید پاک میشود، این است که وقتی آب نجس بخار شد استحاله میشود.
 عبارت مستمسک در شرح «لاستحالته بخاراً»
 مرحوم آقای حکیم در مستمسک در شرح «لاستحالته بخاراً» میفرماید: «الموجبة لمغايرته له عرفا» [4] .
 میفرمایند وقتی آب بخار شد، بخار وآب از نظر عرفی تغایر دارند؛ در نتیجه موضوع عوض میشود و نمیشود حکمی را که برای ماء بوده، به موضوع دیگر تسرّی دهیم. لذا میفرمایند: «على نحو لا يجري معه استصحاب الحكم لتعدد الموضوع؛ و هذا هو المدار [5] في مطهرية الاستحالة، لجريان أصالةالطهارة حينئذ بلا معارض»؛ و وقتی به دلیل تعدّد موضوع نتوانستیم استصحاب را جاری کنیم، نوبت به أصالةالطهارة میرسد. چون استصحاب همیشه حاکم بر اصول دیگر است واگر در جایی امکان جاری کردن استصحاب نبود به سراغ اصول دیگر میرویم. البتّه دربارة رابطة استصحاب با سایر اصول قبلاً بحث کردهایم [6] . بعد مرحوم حکیم میفرمایند: «فاذا انقلب البخار ماءً كان المرجع في حكمه أصالة الطهارة أيضاً، لا استصحابها، لتعدد الموضوع عرفا، كما في البخار» [7] . وقتی بخار به آب تبدیل شد، باز هم جای أصالةالطهارة است، نه استصحاب. تذکّر میدهند که آب نجس که بخار شود موضوع عوض میشود. بخار هم اگر آب شود باز موضوع عوض میشود، وهر کدام برای خود أصالةالطهارة دارد.
 معیار صدق استحاله
 در اینجا یک بحث علمی دقیق مطرح است که خود مرحوم حکیم هم به آن اشاره داشتند وآن بحث این است که احکام دائر مدار موضوعات، و موضوعات دائر مدار عناوین هستند. برای توضیح مطلب مثالی در مورد همین باب استحاله میزنم. فرض کنید که از ناحیة شارع بر روی عنوان کلب، حکم نجاست آمده است. حکم روی موضوع آمده وموضوع هم عنوان کلب است. بعد هم باز از ناحیة شارع حکم به طهارت ملح را داریم. بازهم حکم روی موضوع آمده و موضوع هم، عنوان ملح است. در اینجا اگر کلب تبدیل به ملح شود، تبدّل موضوع رخ داده است و حکم این مسأله در باب استحاله خیلی روشن است که با تبدّل موضوع، حکم هم تغییر میکند.
 ولی اگر حکم روی عنوان نرفته، بلکه روی جسم رفته بود؛ مثلاً شیئ نجسی به آبی اصابت کرد و این آب به وسیلة ملاقات با نجاست نجس شد؛ در اینجا حکم نجاست روی عنوان نیامده، بلکه روی شیئ و جسم خارجی آمده است، که اگر این جسم خارجی منعدم شود، حکمش هم از بین میرود. ولی اگر جسم خارجی منعدم نشده و همان جسم است و فقط شکل آن عوض شد، آیا باز هم میگوییم استحاله به وجود آمده است؟
 در مسألة مورد بحث، آب تبدیل به بخار شده و فقط شکل آن تغییر کرده و منعدم نشده است. حکم هم روی جسم آمده و نه عنوان، تا اینکه مانند بحث کلب و ملح، بگوییم در اینجا هم حکم روی عنوان ماء آمده بود و بخار عنوان دیگری است. لذا در اینجا استحاله مطرح نیست. بعد هم میفرمایند: «على نحو لا يجري معه استصحاب الحكم لتعدد الموضوع»؛ در حالیکه در اینجا اصلاً تعدد و تبدل موضوع رخ ندادهاست که نتوانیم استصحاب را جاری کنیم و بگوییم استحاله رخ داده است.
 البتّه مرحوم حکیم تعدّد موضوع را مطرح میکنند و من هم قبول دارم که اگر در جایی تعدّد موضوع رخ داد، دیگر جای استصحاب نیست، ولی اگر منظورشان از موضوع، عنوان باشد انطباق آن بر بحث فعلی درست نیست. چون منظور از موضوع در متنجِّسات، عناوین نیستند، بلکه منظور اجسام است؛ لذا در متنجّسات از استحاله به معنای واقعی خبری نیست. چون بحث استحاله در جایی مطرح میشود که اولاً تعدّد موضوع داشته باشیم و ثانیاً حکم بر روی عناوین رفته باشد و نه اجسام خارجیغ و در متنجّسات تعدّد و تبدّل موضوعات مطرح نیست. پس در بحث ما اصلاً تعدّد موضوع هم وجود ندارد، بلکه تبدیل آب به بخار و یا بخار به آب، صرفاً یک نوع تغییر شکل است و نه تغییر موضوع.
 بله، اگر تسامح عرفی را پیش بکشید و بحث دقیق علمی را بگذارید، و بگویید عرف آب را غیر از بخار و بخار را غیر از آب می داند، استحاله به این معنا را قبول داریم، ولی بحث عرفی و دقی علمی با یکدیگر متفاوت هستند.
 اگر عرف دو چیز ببیند و بگوید این آب و دیگری بخار است، و اینها با هم فرق دارند ما هم حرفی نداریم که تعدّد موضوع وجود دارد؛ مثل اینکه در و دیوار دو چیز هستند و اگر دیوار نجس شود، ربطی به نجاست و طهارت در ندارد. که البتّه در این صورت، باز هم حکم نه روی عنوان آب و نه روی عنوان بخار آمده است، وهیچکدام از اینها به صورت عنوان لحاظ نشدهاند.
 ما میخواهیم به مرحوم آقای حکیم این را بگوییم که مسألة استحاله جایی است که صورت شیئ به معنای منطقی آن عوض شود و تبدّل پیدا کند. یعنی حکم روی عنوان بیاید و چون صورت این عنوان عوض شده، عنوان جدیدی به وجود بیاید. امّا باید گفت که در متنجّسات، حکم روی عناوین نیامده است. مگر اینکه بفرمایید که موضوع، عرفاً عوض شده ـ چنانکه میفرمایند و در اینصورت استصحاب جاری نیست و این هم تعبیر خوبی است ـ ، که در این صورت میتوان عرفاً قائل به استحاله هم شد، ولی در اینجا استحاله به معنای دقیق علمی انجام نشده است.


[1] . تبخیر
[2] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج: ‌1، ص: 27
[3] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج: ‌1، ص: 28
[4] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج: ‌1، ص: 115
[5] . تعدّد موضوع
[6] . رجوع شود به جلسة پنجم
[7] . مستمسك العروة الوثقى؛ ج: ‌1، ص: 116و115

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo