< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

96/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در دوران غیبت صغری

ادامه روایات محمد بن عثمان:

بحث ما پیرامون شخصیت محمد بن عثمان نائب خاص دوم امام زمان در دوران غیبت صغری بود. توقیعات متعددی در جهات و ابعاد مختلف اعتقادی، تاریخی، تفسیری و غیر آن از ایشان رسیده است.

روایت چهارمالف) متن روایت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ سَمِعْتُ‌ مُحَمَّدَ بْنَ‌ عُثْمَانَ‌ الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَقُولُ‌ رَأَيْتُهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مُتَعَلِّقاً بِأَسْتَارِ الْكَعْبَةِ فِي الْمُسْتَجَارِ وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لِي مِنْ أَعْدَائِي.[1]

عبد اللَّه بن جعفر حمیری گويد: از محمّد بن عثمان عمرى شنيدم كه مى‌گفت: او- صلوات اللَّه عليه- را ديدم كه در مستجار به پرده‌هاى كعبه دست گذاشته بود و مى‌گفت: بار الها! از دشمنان من انتقام بگير.

از این روایت استفاده می‌شود که ایشان امام را از نزدیک دیده است.

ب) منابع روایت1. كمال الدين، ج 2 ص 440 ب 43 ح 102. من لا يحضره الفقيه، ج 2 ص 520 ذ ح 3115 همان نص كمال الدين3. غيبة الطوسي، ص 251 و ص 364 همان نص كمال الدين4. إثبات الهداة، ج 3 ص 453 ب 32 ف 1 ح 70 از الفقيه، و قال: «و رواه في كتاب كمال الدين، عن ابن المتوكل عن الحميري. ثم قال: و رواه الشيخ في كتاب الغيبة عن جماعة عن محمد بن علي بن الحسين مثله»5. وسائل الشيعة: ج 9 ص 360 ب 27 ح 2- از الفقيه، و كمال الدين.6. تبصرة الولي، ص 71 ح 38- از كمال الدين7. حلية الأبرار، ج 5 ص 282 ب 28 ح 6- از كمال الدين8. بحار الانوار، ج 51 ص 351 ب 16 ح 3- از غيبة طوسي، و كمال الدين و ج 52 ص 30 ب 18 ح 23 از كمال الدين و غيبة طوسي.9. منتخب الأثر: ص 359 ف 4 ب 1 ح 2 از كمال الدين.

10. معجم الأحاديث الإمام المهدي ، ج‌6، ص125

ج) بررسی سند روایت

عبدالله بن جعفر حمیری:

راوی این روایت عبد الله بن جعفر حمیری است. ایشان از بزرگان مذهب و مرجع علی الاطلاق قم بود.

مرحوم نجاشی میفرماید:[2]

عبد الله بن جعفر بن الحسين‌ بن مالك بن جامع الحميري أبو العباس القمي. شيخ‌ القميين‌ و وجههم، قدم الكوفة سنة نيف و تسعين و مائتين، و سمع أهلها منه، فأكثروا، و صنف كتبا كثيرة، يعرف منها: كتاب الإمامة، كتاب الدلائل‌، كتاب العظمة و التوحيد، كتاب الغيبة و الحيرة، كتاب فضل العرب، كتاب التوحيد و البداء و الإرادة و الاستطاعة و المعرفة، كتاب قرب الإسناد إلى الرضا ، كتاب قرب الإسناد إلى أبي جعفر بن الرضا ، كتاب ما بين هشام بن الحكم و هشام بن سالم، و القياس، و الأرواح، و الجنة و النار، و الحديثين المختلفين، مسائل الرجال و مكاتباتهم أبا الحسن الثالث ، مسائل لأبي محمد الحسن على يد محمد بن عثمان العمري، كتاب قرب الإسناد إلى صاحب الأمر ، مسائل أبي محمد و توقيعات، كتاب الطب. أخبرنا عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن يحيى العطار عنه بجميع كتبه.

عبد الله بن جعفر بن حسين‌ بن مالك بن جامع حميري أبو العباس قمي شیخ قمی‌ها و از سرشناسان آنان بود، او در دوران غیبت صغری به کوفه هجرت کرد، و اهل کوفه از او روایات را می‌شنیدند، پس بسیاری از او استفاده کردند، و کتاب‌های زیادی را تألیف کرد از آن جمله: کتاب امامت، کتاب دلائل، کتاب توحید و امامت، کتاب غیبت و حیرت، کتاب فضل عرب، کتاب توحید و بداء و اراده و استطاعت و معرفت، کتاب روایاتی که سندهای کوتاه به امام رضا دارد، کتاب قرب الاسناد امام جواد ، کتاب بحث‌های بین هشام بن حکم و هشام بن سالم، کتاب قیاس، کتاب ارواح، کتاب بهشت و آتش، دو حدیث مختلف، مسائل رجال و نامه‌هائی که برای امام هادی نوشتند، مسائل ابی محمد به دست محمد بن عثمان عمری، کتاب قرب الاسناد امام زمان ، مسائل ابی محمد و توقیعات، کتاب طب. عده‌ای از اصحاب ما از احمد بن محمد بن یحیی عطار از او به تمامی کتب او خبر دادند.(البته الآن اثری از این کتاب‌ها نیست.)

هر کس از ایشان نام برده، با عظمت و بزرگی از او یاد کرده است، شخ طوسی او را در اصحاب امام رضا آورده و گاهی در اصحاب امام هادی آورده و گاهی در اصحاب امام حسن عسگری آورده است.

ایشان بسیاری از مکاتبات و توقیعات امام زمان که توسط سفیر دوم رسیده را نقل کرده است.

 

نمونه‌ای از توقیعات به واسطه محمد بن عثمان:

روایت پنجم (توقیع اول)الف) متن روایت

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْكُلَيْنِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ‌ چ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَتْ فِي التَّوْقِيعِ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ ‌ امَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ أَرْشَدَكَ اللَّهُ وَ ثَبَّتَكَ مِنْ أَمْرِ الْمُنْكِرِينَ لِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِنَا وَ بَنِي عَمِّنَا فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ وَ مَنْ أَنْكَرَنِي فَلَيْسَ مِنِّي وَ سَبِيلُهُ سَبِيلُ ابْنِ نُوحٍ أَمَّا سَبِيلُ عَمِّي جَعْفَرٍ وَ وُلْدِهِ فَسَبِيلُ إِخْوَةِ يُوسُفَ أَمَّا الْفُقَّاعُ فَشُرْبُهُ حَرَامٌ وَ لَا بَأْسَ بِالشَّلْمَابِ‌ وَ أَمَّا أَمْوَالُكُمْ فَلَا نَقْبَلُهَا إِلَّا لِتَطَهَّرُوا فَمَنْ شَاءَ فَلْيَصِلْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَقْطَعْ‌ فَما آتانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتاكُمْ

وَ أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ أَمَّا قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ لَمْ يُقْتَلْ فَكُفْرٌ وَ تَكْذِيبٌ وَ ضَلَالٌ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ- وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ الْأَهْوَازِيُّ فَسَيُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ قَلْبَهُ وَ يُزِيلُ عَنْهُ شَكَّهُ وَ أَمَّا مَا وَصَلْتَنَا بِهِ فَلَا قَبُولَ عِنْدَنَا إِلَّا لِمَا طَابَ وَ طَهُرَ وَ ثَمَنُ الْمُغَنِّيَةِ حَرَامٌ‌ وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ شَاذَانَ بْنِ نُعَيْمٍ فَهُوَ رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا أَبُو الْخَطَّابِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي زَيْنَبَ الْأَجْدَعُ فَمَلْعُونٌ وَ أَصْحَابُهُ مَلْعُونُونَ فَلَا تُجَالِسْ أَهْلَ مَقَالَتِهِمْ فَإِنِّي مِنْهُمْ بَرِي‌ءٌ وَ آبَائِي مِنْهُمْ بِرَاءٌ وَ أَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِأَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَّ مِنْهَا شَيْئاً فَأَكَلَهُ فَإِنَّمَا يَأْكُلُ النِّيرَانَ

وَ أَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ أُبِيحَ لِ شِيعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِي حِلٍّ إِلَى وَقْتِ ظُهُورِ أَمْرِنَا لِتَطِيبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُثَ وَ أَمَّا نَدَامَةُ قَوْمٍ قَدْ شَكُّوا فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا وَصَلُونَا بِهِ فَقَدْ أَقَلْنَا مَنِ اسْتَقَالَ وَ لَا حَاجَةَ فِي صِلَةِ الشَّاكِّينَ وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ‌ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ‌[3] إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِي ع إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخْرُجُ حِينَ أَخْرُجُ وَ لَا بَيْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغِيتِ فِي عُنُقِي وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ[4] وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ كَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ فَأَغْلِقُوا بَابَ السُّؤَالِ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ وَ لَا تَتَكَلَّفُوا عِلْمَ مَا قَدْ كُفِيتُمْ وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا إِسْحَاقَ بْنَ يَعْقُوبَ وَ عَلى‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‌.[5]

اسحاق بن يعقوب گويد: از محمّد بن عثمان عمرى درخواست كردم نامه‌اى را كه مشتمل بر مسائل دشوارم بود برساند و توقيعى به خط مولاى ما صاحب الزّمان چنين صادر شد:

خداوند تو را ارشاد كند و پايدار بدارد، امّا سؤالى كه در باره منكران از خاندان، و عموزادگان ما كردى، بدان كه بين خداى تعالى و هيچ كس خويشاوندى نيست و كسى كه مرا انكار كند از من نيست و راه او مانند راه پسر نوح است، امّا راه عمويم جعفر و فرزندانش راه برادران يوسف است.[6]

امّا نوشيدن آبجو حرام است و نوشيدن شلمباب كه نوعى شربت است مانعى ندارد و امّا اموال شما را نمى‌پذيريم مگر آنكه آن را طاهر سازيد هر كه خواهد بفرستد و هر كه خواهد قطع كند كه آنچه خداى تعالى به من داده، بهتر از آن است كه به شما داده است.ج) بررسی سند روایتاسحاق بن یعقوب:

راوی این توقیع اسحاق بن یعقوب میباشد. مطلبی در مورد ایشان در کتب رجالی یافت نشد مگر همین توقیع معروف (امّا الحوادث الواقعة...) ایشان برای امام زمان به وسیله محمد بن عثمان عمری نامه نوشت البته خود نامه در دسترس نیست امّا جواب‌های آن هست که از آن می‌توان به دست آورد که نامه ناظر به چه مطالبی بوده است.

مرحوم تستری گویا می‌خواهند بفرمایند: اسحاق بن یعقوب برادر محمد بن یعقوب (کلینی معروف) است، ایشان چنین برداشتی را از سند کمال الدین می‌کنند[7] البته ظاهرا در سند کمال الدین چنین نمی‌باشد، در سند کمال الدین اسحاق بن یعقوب است و دیگر الکلینی ندارد و اگر الکلینی هم باشد، در آن زمان شخصیت‌های بسیاری از کلین برمی‌خواستند و این طور نیست که هر کس از کلین باشد، وابسته‌ی به مرحوم کلینی باشد.

اشکال:

مرحوم کلینی در دوران غیبت کبری بودند، چطور در کتاب‌شان از توقیعات چیزی نمی‌باشد؟

جواب:

مرحوم کلینی در کتاب کافی قریب سیصد روایت در مورد امام زمان نقل می‌کنند که توقیعات هم جزء آن‌ها می‌باشد.

مرحوم خوئی می‌فرماید: ایشان «اسحاق بن یعقوب» از محمد بن عثمان روایت می‌کند و مرحوم کلینی هم از ایشان نقل می‌کند، ظاهرا بیش از این مطلب نداریم البته امام زمان در این توقیع از او یاد کرده می‌فرماید: والسلام علیک یا اسحاق بن یعقوب

مرحوم مامقانی می‌فرماید: از این توقیع (این توقیع تلقی به قبول شده است) اعتبار و شخصیت ایشان را استفاده می‌کنیم که او حسن است بلکه فوق حسن و موثق است.


[1] كمال الدين و تمام النعمة، ج‌2، ص440.
[2] رجال النجاشي، ص219.
[4] این عبارت از پیامبر اکرم و امام صادق . نیز ننقل شده است
[5] كمال الدين و تمام النعمة، ج‌2، ص483.
[6] اینکه امام ، جعفر و فرزندان او را به برادران یوسف تشبیه کردند، ظاهرا وجه شبه مراد در این روایت، خیانت‌ و اذیت آن‌ها است امّا اینکه وجه شبه در توبه کار بودن (یا ابانا استغفر لنا) باشد، نمی‌تواند مراد باشد، پیامبر اکرم لقب صادق بودن را به امام صادق .دادند و فرمودند: چون در مقابل کسی به همین نام می‌آید و ادعای امامت می‌کند، او کذاب است
[7] . قاموس الرجال.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo