< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در دوران غیبت صغری

ادامه روایات شخصیت عثمان بن سعید:

ادامهی ترجمهی روایت چهارم:

آيا انتظام امامان خود را كه پس از پيامبرشان صلی‌الله علیه و آله يكى پس از ديگرى آمده‌اند نمى‌دانند تا آنكه به اراده الهى كار به امام ماضى- يعنى حسن بن علىّ علیهما‌السلام رسيد و جانشين پدران بزرگوار خود شد و به حقّ و طريق مستقيم هدايت كرد، آنان نورى ساطع و شهابى لامع و ماهى فروزان بودند، آنگاه خداوند او را به جوار رحمت خود برد و او نيز بر اساس پيمانى كه با او بسته شده بود طابق‌ النّعل بالنّعل به روش پدران بزرگوارش عمل كرد و به جانشينى كه بدان سفارش شده بود وصيّت نمود، جانشينى كه خداى تعالى او را تا غايتى به فرمان خويش نهان دارد و بر اساس مشيّتش در قضاى سابق و قدر نافذ جايگاه او را مخفى سازد، ما جايگاه قضاى الهى هستيم و فضيلت او براى ماست و اگر خداى تعالى منع را از او بردارد و حكمت نهان زيستى را از او زايل سازد حقّ را به نيكوترين زيور به آنها بنماياند و با روشن‌ترين دليل و آشكارترين نشانه به آنها معرّفى كند و چهره او را ظاهر ساخته و حجّت و دليلش را اقامه نمايد و ليكن بر تقديرات الهى نمى‌توان غلبه نمود و اراده او رد نمى‌شود و بر توفيق او نمى‌توان سبقت جست. پس بايد پيروى هواى نفس را فرو نهند و همان اصلى را كه بر آن قرار داشتند اقامه كنند و در باره آنچه كه از آنها پوشيده داشته‌اند به جستجو برنخيزند كه گناهكار شوند و كشف ستر خداى تعالى نكنند كه پشيمان گردند و بدانند كه حقّ با ما و در نزد ماست و هر كه غير ما چنين گويد كذّاب و مفتر است و هر كه جز ما ادّعاى آن را بنمايد گمراه و منحرف است، پس بايد به اين مختصر اكتفا كنند و تفسيرش را نخواهند و به اين تعريض قناعت نمايند و تصريح آن را نطلبند إن شاء اللَّه.

ب) توضیح روایتكَانُوا نُوراً سَاطِعاً وَ شِهَاباً لَامِعاً وَ قَمَراً زَاهِراً:

ما شواهد و روایاتی داریم که مراد از نور ائمه طاهرینعلیهم‌السلام هستند. چناچه روایت ابوخالد کابلی گواه است:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ [أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ‌] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ قَالَ‌ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه‌السلام عَنْ قَوْلِهِ: فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا، فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ. النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی‌الله علیه و آله إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ- وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا أَبَا خَالِدٍ! لَنُورُ الْإِمَامُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ- أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ- وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ- وَ يَحْجُبُ اللَّهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ‌ يَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ، وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ! لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا- فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ- وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ.[1]

ابو خالد كابلى گفت: سؤال كردم از امام محمد باقر علیه‌السلام از قول خداى عزّوجلّ: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ‌ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»، «پس ايمان آوريد و بگرويد به خدا و فرستاده او و آن نور و روشنى كه فرو فرستاديم». حضرت فرمود كه: «اى ابو خالد، به خدا سوگند كه اين، نور امامان از اولاد محمد صلی‌الله علیه و آله تا روز قيامت هستند. و به خدا سوگند، كه ايشان، نور خداوند هستند كه آن را فرو فرستاده. و به خدا سوگند، كه ايشان نور خداوند در آسمان‌ها و زمين هستند.

اى ابو خالد، به خدا سوگند، هر آينه نور امام در دل‌هاى مؤمنان روشن‌تر است از آفتاب روشنى‌بخش درخشان در روز. و به خدا سوگند، كه ايشان دل‌هاى مؤمنان را روشن مى‌سازند و خداى عزّوجلّ نور ايشان را مى‌پوشد از هر كه مى‌خواهد، پس دل‌هاى ايشان تاريك مى‌شود.

اى ابو خالد، به خدا سوگند كه هيچ بنده‌اى ما را دوست ندارد و با ما موالات نورزد، تا خدا دل او را پاك و پاكيزه گرداند[2] از عقايد فاسده و خدا دل بنده را پاك نمى‌گرداند تا تسليم كند از براى ما و منقاد ما باشد در همه حال و در همه چيز و با ما در مقام آشتى باشد. پس چون با ما در مقام آشتى باشد و در مقام جنگ و نزاع نباشد، خدا او را از حساب سخت سالم بدارد و ايمن گرداند او را از ترس بزرگ‌تر روز قيامت تا به بزرگ و كوچك آنچه رسد».

این نامه بعد از تجلیل از عثمان بن سعید و فرزند او، ناظر به اوضاع آن روز است که دشمنان تلاش می‌کردند جعفر کذاب را جایگزین کنند و او را به عنوان امام مطرح کنند و عده‌ای هم گمراه شدند. امام علیه‌السلام به این اشاره کردند و فرمودند: گمراه نشوید و گمراه نکنید، مسئله‌ی امامت نور است و از جانب خداوند است و از قبل پیش‌بینی شده است و بیش از این از ما توضیح نخواهید.

ج) منابع روایت

1. كمال الدين و تمام النعمة، ج‌2، ص510

2. الخرائج و الجرائح، ج3، ص1109 مختصرا

3. منتخب الانوار المضیئة، ص128 همان نص کمال الدین

4. معادن الحکمة، ج2، ص297 از کمال الدین

5. بحار الانوار، ج53، ص90

6. معجم احادیث الامام المهدی علیه‌السلام، ج6، ص119

این روایت اگر چه سند آن محکم است امّا هیچ نیازی به بررسی سندی ندارد چون متن آن قوی می‌باشد.

محمد بن عثمان بن سعید (وکیل دوم)

از روایاتی که در مورد پدر ایشان عثمان بن سعید نقل کردیم، معلوم شد که ایشان قبل از اینکه از جانب پدرش تأیید داشته باشد، از امام حسن عسگری و امام زمان علیهما‌السلام تأیید داشته است.

نظر شیخ طوسی:[3]

قال: عدّه الشيخ في رجاله في من لم يرو عن الأئمّة علیهم‌السلام قائلا: يكنّى أبا جعفر و أبوه يكنّى أبا عمرو، جميعا وكيلان من جهة صاحب الزمان علیه‌السلام و لهما منزلة جليلة عند الطائفة.

شیخ طوسی در رجالش او را از کسانی شمرده که از ائمه علیهم‌السلام روایت نکرده است و فرموده است: کنیه او ابو جعفر و کنیه پدر او ابو عمرو، هر دو وکیل از طرف صاحب الزمان علیه‌السلام و برای آن دو نزد شیعه جایگاه بزرگی است.

اشکال مرحوم شوشتری:[4]

و عدّ الشيخ له في من لم يرو عن الأئمّة علیهما‌السلام و هم بعد روايته عن العسكري و عن الحجّة علیهما‌السلام.

اینکه مرحوم شیخ ایشان را از کسانی شمرده است که از ائمه علیهم‌السلام روایت نکرده است اشتباه است. درحالی که از امام حسن عسگری و از امام زمان علیهما‌السلام روایت نقل کرده است.

مرحوم علامه نقل کرده است:[5]

و قال العلّامة: و كان قد حفر لنفسه قبرا و سوّاه بالساج، فسئل عن ذلك، فقال: للناس أسباب، ثمّ سئل بعد ذلك، فقال: قد امرت أن أجمع أمري؛ فمات بعد ذلك‌ بشهرين في جمادي الاولى سنة خمس و ثلاثمائة، و قيل: سنة أربع و ثلاثمائة. و كان يتولّى هذا الأمر نحوا من خمسين سنة، و قال عند موته: امرت أن اوصي إلى أبي القاسم بن روح.قبر برای خودش کند و ساج برای خودش آماده کرد. هنگامی که از او سوال شد، گفت: برای مردم نیازها و اسبابی است، سپس دوباره از آن سوال شد، پس گفت: به من گفته شده است که آماده شوم؛ پس بعد از آن به دو ماه در جمادی الاولی سال 305 از دنیا رفت و نزدیک مرگش گفت: به من گفته شده است که به ابو القاسم بن روح وصیت کنم.

هنگامی که پدر ایشان رحلت کرد، امام زمان علیه‌السلام برای ایشان پیام تعزیت فرستادند:[6]

و في فصل في تعزيته بأبيه في البحار: أجزل اللّه لك الثواب و أحسن لك العزاء، رزئت و رزئنا، و أوحشك فراقه و أوحشنا، فسرّه اللّه في منقلبه، و كان من كمال سعادته: أن رزقه اللّه ولدا مثلك يخلفه من عبده و يقوم مقامه؛ و أقول: الحمد للّه، فإنّ النفس طيّبة بمكانك و ما جعله اللّه عزّ و جل فيك و عندك؛ أعانك اللّه و قوّاك و عضدك و كان لك وليّا و حافظا و راعيا[7] .

خداوند پاداش خيرت دهد و اين عزا را بر تو نيكو گرداند، تو سوگوار شدى و ما نيز سوگواريم و جدايى او تو را تنها ساخت و ما نيز تنها شديم خداوند او را در جايگاهش مسرور سازد و از كمال سعادت اوست كه خداى تعالى فرزندى مثل تو به او ارزانى فرموده كه جانشين و قائم مقام وى باشد و براى او طلب رحمت كند و من مى‌گويم: الحمد للَّه كه خداى تعالى نفوس را به منزلت تو و آنچه كه به تو مرحمت فرموده طيّب ساخته است، خداوند تو را يارى كند و نيرومند سازد و پشتيبانت باشد و توفيقت دهد و تو را ولىّ و نگاهبان و رعايت‌كننده و كافى و معين باشد.

 


[1] تفسير القمي، ج‌2، ص371.
[2] عدی بن حاتم طائی در زمان امام علی بسیار جبهه رفت و در راه ولایت جانثاری کرد و فرزندانش در این راه به شهادت رسیدند، بعد از شهادت امیر المومنین، معاویه او را احضار کرد و به او گفت: علی با تو به انصاف برخورد نکرد، فرزندان خودش زنده هستند و فرزندان تو را کشت، عدی گفت: من با علی به انصاف برخورد نکردم، او شهید شد و من هنوز هستم، معاویه گفت: ما بر علیه علی بن ابی طالب بسیار تبلیغلا کردیم، آیا در دل تو چیزی از محبت علی مانده است؟ عدی گفت: بله همه‌ی قلبم مملو از محبت علی است.
[3] قاموس الرجال، ج‌9، ص408.
[4] قاموس الرجال، ج‌9، ص410.
[5] قاموس الرجال، ج‌9، ص408.
[6] قاموس الرجال، ج‌9، ص409.
[7] بحار الانوار: 51/ 349.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo