< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :اصحاب امام زمان در دوران غیبت کبری

حضرت خضر علیه‌السلام

بحث ما در مورد اصحاب امام زمان در دوران غیبت کبری، پیرامون حضرت خضر بود. در روایات ما در موارد متعددی به حضرت خضر اشاره شده است. گاهی راز غیبت به راز کارهای حضرت خضر تشبیه شده است که همانطور که راز آن کارها بعد از اینکه خضر خواست جدا بشود، تبیین شد، راز غیبت امام زمان هم بعد از ظهور کشف می‌شود. گاهی در ارتباط با غیبت، غیبت امام زمان به غیبت خضر تشبیه شده است.

حضرت خضر با ائمه علیهم‌السلام ملاقات داشته است، با لباس‌های مبدل نزد ائمه علیهم‌السلام می‌آمدند و سوالاتی را مطرح می‌کردند و جواب می‌گرفتند و وقتی که از در بیرون می‌رفتند، ناپدید می‌شدند. امام علیه‌السلام می‌فرمودند: ببینید او کجا رفت؟ می‌گفتند: او غیبش زد. امام علیه‌السلام می‌فرمودند: او برادرم خضر بود. خلاصه در روایات ما هم به حضرت خضر پرداخته شده است.

حضرت خضر و مهدویت

روایت چهارم

و عن أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعري، قال: دخلت على أبي محمّد الحسن بن عليّ عليهما السّلام و أنا اريد أن أسأله عن الخلف من بعده، فقال لي مبتدءا: يا أحمد بن إسحاق، إنّ اللّه تبارك و تعالى‌ لم يخلّ الأرض منذ خلق آدم عليه السّلام و لا يخلّيها إلى‌ أن‌ تقوم‌ السّاعة من حجّة للّه على خلقه، به يدفع البلاء عن أهل الأرض، و به ينزّل الغيث، و به يخرج بركات الأرض.

قال: فقلت له: يا ابن رسول اللّه فمن الإمام و الخليفة بعدك؟ فنهض علیه‌السلام مسرعا فدخل البيت، ثمّ خرج و على عاتقه غلام كأنّ وجهه القمر ليلة البدر، من أبناء الثلاث سنين، فقال: يا أحمد بن إسحاق لو لا كرامتك على اللّه عزّ و جلّ و على حججه ما عرضت عليك ابني هذا، إنّه سميّ رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله و كنيّه، الّذي يملؤ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما.

يا أحمد بن إسحاق مثله في هذه الأمّة مثل الخضر علیه‌السلام، و مثله مثل ذي القرنين، و اللّه ليغيبنّ غيبة لا ينجو فيها من الهلكة إلّا من ثبّته اللّه عزّ و جلّ على القول بإمامته، و وفّقه فيها للدّعاء بتعجيل فرجه. فقال أحمد بن إسحاق: فقلت له: يا مولاي فهل من علامة يطمئنّ إليها قلبي؟ فنطق الغلام عليه السّلام بلسان عربّي فصيح فقال: أنا بقيّة اللّه في أرضه، و المنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثرا بعد عين يا أحمد بن إسحاق.

فقال أحمد بن إسحاق: فخرجت مسرورا فرحا، فلمّا كان من الغد عدت‌ إليه فقلت له: يا ابن رسول اللّه لقد عظم سروري بما مننت به عليّ، فما السنّة الجارية فيه من الخضر و ذي القرنين؟ فقال: طول الغيبة يا أحمد. قلت: يا ابن رسول اللّه و إنّ غيبته لتطول؟ قال: إي و ربّي حتّى يرجع عن هذا الأمر أكثر القائلين به، و لا يبقى إلّا من أخذ اللّه عزّ و جلّ عهده لولايتنا، و كتب في قلبه الإيمان و أيّده بروح منه. يا أحمد بن إسحاق: هذا أمر من أمر اللّه، و سرّ من سرّ اللّه، و غيب من غيب اللّه، فخذ ما آتيتك و اكتمه و كن من الشّاكرين، تكن معنا غدا في علّيّين‌[1] [2] .

از احمد بن اسحاق بن سعد الاشعرى منقول است كه گفت: بر حضرت ابو محمد حسن بن على عسكرى علیه‌السلام داخل شدم و تصميم داشتم درباره جانشين بعد از خودش سؤال كنم، پس خود آن حضرت سخن را آغاز كرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق! به درستى كه خداوند- تبارك و تعالى- از هنگام خلقت آدم و نيز تا هنگام برپايى قيامت زمين را هيچ‌گاه از حجّت خود بر خلق خالى نگذاشته و نخواهد گذاشت،[3] به وسیله حجّت الهى بلا را از اهل زمين دور مى‌سازد و به [بركت‌] او باران فرومى‌بارد و به او بركات زمين را برمى‌آورد.

پرسيدم: يابن رسول اللّه! پس امام و خليفه بعد از شما كيست؟ برخاست و با عجله به اندرون خانه رفت، سپس بيرون آمد درحالى‌كه كودكى سه ساله كه صورتش مانند ماه شب چهارده بود

بر شانه داشت، آن‌گاه فرمود: اى احمد بن اسحاق! اگر بر خداوند- عزّ و جلّ- و حجّت‌هايش عزيز نبودى اين فرزند را به تو نشان نمى‌دادم، او همنام رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و هم‌كنيه آن جناب است كه زمين را پر از قسط و عدل كند درحالى‌كه پر شده باشد از جوروظلم. اى احمد بن اسحاق! مثل او در اين امّت مثل خضر و ذو القرنين است، به خدا سوگند! او غيبتى خواهد داشت كه در آن از هلاكت نجات نمى‌يابد مگر آن‌كه خداوند- عزّ و جلّ- او را به اقرار و اعتقاد به امامتش ثابت بدارد، و به دعا كردن براى تعجيل فرجش توفيق دهد.

احمد بن اسحاق مى‌گويد: عرضه داشتم: آيا نشانه‌اى هست كه قلبم به آن اطمينان و آرامش يابد؟ پس آن كودك با زبان عربى فصيح سخن گفت و فرمود: من بقية اللّه در زمين او و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم، پس از ديدن عين دنبال اثر و نشانه مگرد، اى احمد بن اسحاق!

احمد بن اسحاق گويد: پس خوشحال و مسرور بيرون آمدم. چون روز بعد شد، دوباره به خدمت آن حضرت رسيدم و عرض كردم: يابن رسول اللّه! من به آنچه بر من منّت گذاشتى خيلى خوشحالم، پس روشى كه در او از خضر و ذى القرنين جارى است كدام است؟ فرمود: اى احمد! طول غيبت. گفتم: يابن رسول اللّه! حتما غيبت او طولانى خواهد شد؟ فرمود: آرى، سوگند به پروردگارم تا جايى كه بيشتر كسانى كه معتقد به اين امر هستند از آن برگردند و باقى نمى‌ماند مگر كسى كه خداوند- عزّ و جلّ- از او براى ولايت ما پيمان گرفته باشد و ايمان را در قلبش بنويسد و او را به روحى از جانب خود تأييد فرمايد. اى احمد بن اسحاق! اين امرى از امور الهى و سرّى از اسرار خداوند و غيبى از غيب اللّه است، پس بگير آنچه به تو آموختم و آن را مخفى بدار و از شاكرين باش كه فرداى قيامت با ما، در علّيين خواهى بود.

در مورد حکمت یا علت غیبت و مخفی بودن علت غیبت در روایات دیگر جهات مختلفی را نقل کردند: خالی شدن اصلاب کفار از مؤمنین، خوف، ارادهی خداوند به پیاده کردن سنتهای پیامبران در حضرت مهدی علیه‌السلام، بیعت ظالمی بر گردن ایشان نباشد، غضب خداوند بر مردم، امتحان خداوند، امّا اینها هیچکدام علت تامه نیستند بلکه جزء العله یا حکمت هستند.

روایت پنجم

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي‌ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّيْسَابُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه‌السلام يَقُولُ‌ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا يَرْتَابُ فِيهَا كُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنَا فِي كَشْفِهِ لَكُمْ‌ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ‌ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ‌ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَتِهِ وَجْهُ‌ الْحِكْمَةِ فِي غَيْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ إِنَّ وَجْهَ‌ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ لَا يَنْكَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ كَمَا لَمْ يَنْكَشِفْ وَجْهُ‌ الْحِكْمَةِ فِيمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ علیه‌السلام مِنْ خَرْقِ السَّفِينَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَى علیه‌السلام إِلَى وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا يَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ.[4]

عبد اللَّه بن فضل هاشمى گويد از امام صادق علیه‌السلام شنيدم مى‌فرمود: صاحب الامر غيبتى دارد كه از آن ناچار است كه هر باطل‌جوئى در آن به شك مى‌افتد گفتم: قربانت چرا؟ فرمود: براى علتى كه ما ماذون نيستيم آن را برای شما بيان كنيم. گفتم: حكمت در غيبت او چيست؟ فرمود: سبب حكمت در غيبت او همان سبب حكمت در غيبت كسانى از حجتهاى خداست كه پيش از او بودند، بدرستى كه وجه حكمت در اين باره منكشف نشود مگر پس از ظهورش چنانچه وجه حكمت كارهاى خضر از شكستن كشتى و كشتن پسر بچه و بر پاداشتن ديوار شكسته به موسى هويدا نشد مگر بعد از آنكه از هم جدا شدند، اى پسر فضل اين امر امري از امور خداى تعالى و سري از اسرار او و غيبى از غيوب او است و چون دانستيم كه خداى عز و جل حكيم است تصديق داريم كه همه افعال او حكيمانه است و اگر چه‌ وجه آن براى ما منكشف نباشد.

روایت ششم

عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد البرقي، عن أبي هاشم داود بن القاسم الجعفري، عن أبي جعفر الثاني علیه‌السلام، قال: أقبل أمير المؤمنين علیه‌السلام و معه الحسن بن علي علیهما‌السلام و هو متّكئ على يد سلمان، فدخل المسجد الحرام فجلس إذ أقبل رجل حسن الهيئة و اللباس، فسلّم على أمير المؤمنين علیه‌السلام فردّ علیه‌السلام، فجلس، ثمّ قال: يا أمير المؤمنين، أسألك عن ثلاث مسائل إن أخبرتني بهنّ علمت أنّ القوم ركبوا من أمرك ما قضي عليهم، و أن ليسوا بمأمونين في دنياهم و آخرتهم، و إن تكن الأخرى علمت أنّك و هم شرع سواء، فقال له أمير المؤمنين علیه‌السلام: سلني عمّا بدا لك... ثمّ قام فمضى، فقال أمير المؤمنين: يا أبا محمد، اتبعه فانظر أين يقصد، فخرج الحسن بن علي علیه‌السلام، فقال: ما كان إلا أن وضع رجله خارجا من المسجد فما دريت أين أخذ من أرض اللّه، فرجعت إلى أمير المؤمنين علیه‌السلام فأعلمته، فقال: يا أبا محمد أتعرفه؟ قلت: اللّه و رسوله و أمير المؤمنين أعلم، قال: هو الخضر عليه علیه‌السلام.[5]

امام جواد علیه‌السلام فرمايد: يك روز امير المؤمنين علیه‌السلام به همراهى حسن بن على علیه‌السلام و سلمان فارسى در حالى كه امير المؤمنين علیه‌السلام به دست سلمان تكيه كرده بود آمدند و وارد مسجد الحرام شدند و تا نشست بناگاه مردى نيكو منظر و خوش لباس پيش آمد و به امير المؤمنين علیه‌السلام سلام كرد و جوابش را داد و نزد آن حضرت نشست و بعد از آن عرض كرد من از شما سه مسأله ميپرسم اگر درست جواب دادى از آنها ميدانم كه مردم راجع به امامت شما مرتكب خلافى شدند كه من بر آنها حكم ميكنم كه در دنيا و آخرت خود ايمن نيستند و در خطرند و اگر وضع ديگرى باشد ميدانم كه تو با آنها برابرى و فضيلتى بر آنها ندارى امير المؤمنين علیه‌السلام به او فرمود: از هر چه خواهى سؤال كن‌...

سپس برخاست و رفت، امير المؤمنين علیه‌السلام فرمود: اى ابو محمد دنبالش برو ببين قصد كجا دارد حسن علیه‌السلام دنبالش بيرون رفت و برگشت فرمود: جز همان نبود كه گامى بيرون مسجد گذاشت و ديگر نديدم به كدام سرزمين خدا رفت و من برگشتم حضور امير المؤمنين و به او خبر دادم فرمود: اى ابو محمد آيا او را شناختى؟ گفتم خدا و رسول او اعلماند و امير المؤمنين ميداند فرمود: او خضر علیه‌السلام بود.

روایات در مورد ملاقاتهائی که حضرت خضر با ائمه علیهم‌السلام داشته، بسیار است امّا ما به همین مقدار اکتفا میکنیم.

نتیجه:

طبق اعتقاد ما حضرت خضر تا دوران ظهور امام زمان علیه‌السلام هستند و در دوران غیبت، یار و یاور امام علیه‌السلام میباشد، امّا نسبت به زمان ظهور مطلبی در مورد ایشان نمیباشد.

 


[3] پس آنچه که گفته شده که صد سال بعد از امام زمان علیه‌السلام. هرج و مرج می‌شود یا اینکه بعد از ایشان مهدیین می‌آیند، صحیح نیست، خیر! چون لحظه‌ای زمین از حجت خداوند خالی می‌ماند و نه اینکه 24 امام داشته باشیم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo