درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الحدود و التعزیرات
92/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: أدله قائلین به مضایقه
ادله کسانی که قائل به مواسعه را خواندیم، الآن ادله کسانی را میخوانیم که قائل به مضایقه میباشند و میگویند انسان باید بعد از انجام کارهای ضروری زندگی، مشغول قضای فوائت بشوند، اینها با اموری استدلال کردهاند که بحث ما در امر اول است:
امر اول
امر اول عبارت است از روایاتی که مشتمل بر آیهی مبارکه است: «أقم الصلاة لذکری»، در این روایات آمده است: «فلیصلّها إذا ذکرها فإنّ الله عزّ و جلّ یقول : وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»
[1]
١٤
[2]
ما باید در دو مرحله بحث کنیم، یکی اینکه این فقره را معنا کنیم، کدام فقرة را؟ فقرهی:«فلیصلّها إذا ذکرها»، دوم اینکه آیه را معنا کنیم و ببینیم که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به چه مناسبت بعد از جملهی «فلیصلّها إذا ذکرها» با این آیه استدلال کردهاند.
اما فقره اول، قائلین به مضایقه، استدلال با این فقرة کردهاند که: «فلیصلّها إذا ذکرها» هر موقع یادش آمد، فوراً بخواند، پس این مضایقه است.
ولی اگر انسان بخواهد روایات شیعه را معنا کند، باید از فتاوای علمای اهل سنت مخصوصاً کسانی که معاصر با امام باقر و امام صادق (علیهما السلام ) بودهاند آگاه باشد، اگر از فتاوای آنها آگاه باشد، روایات را بهتر میتواند معنا کند.
اهل در دو جا میگفتند نماز نیست،« لا صلاة قبل صلاة العصر و لا صلاة بعد صلاة الفجر إلّا إذا کان بسبب»این استثنا را دارد.
در هر صورت اهل سنت یک چنین فتوایی را دارند که «لا صلاة بعد صلاة الفجر و لا صلاة بعد العصر»، این روایات میخواهد آن را بگوید، «فلیقضها إذا ذکرها» یعنی هر موقع یادش آمد قضا کند، خواه قبل از ظهر باشد یا بعد از ظهر،قبل العصر یا بعد العصر، قبل الفجر یا بعد الفجر. این روایات، ناظر است به آن تضییقی است که آنها قائلند، نمیخواهد قول به مضایقه را بگوید و دست طرف را ببندد که بعد از ضروریات زندگی هیچ کاری را شروع نکن مگر نماز قضا، بلکه میگویند شما فرصت دارید «لفی فسحة من القضا إذا ذکرها فلیقضها».
اشکال دوم: دوم این است که در خیال بعضی ها این بوده که نماز ظهر را باید موقع ظهر خواند، نماز عصر را هم موقع عصر قضا کرد، مغرب را هم موقع مغرب،عشا را هم موقع عشاء.
خلاصه خیال میکردند که قضا با ادا باید هم وقت باشند، فلذا حضرت در نقض این تفکر میفرماید: «فلیصلّها إذا ذکرها» هر موقع یادش آمد، فوراً بخواند، یعنی لازم نیست که وقت قضا با وقت ادا تطابق داشته باشند.
پس روایاتی که در جلسه گذشته خواندیم مانند: «فلیصلّها إذا ذکرها» دلیل برای قائلین به مضایقه نمیشوند، چون ناظر به مضایقه نیستند بلکه ناظر به یکی از این دو جهت هستند یا ناظر به هردو جهت است، یعنی یا ناظر است به رد فتاوای اهل سنت که میگویند:« لا صلات بعد صلات الفجر، لا صلاة بعد صلاة العصر». یا ناظر به این است که: لا یشترط التطباق بین وقت القضا و وقت الأداء.
المورد الأول: فی قوله علیه السلام: «فلیصلها إذا ذکرها، إلخ» فربما یتبادر إلی الذهن أن الفقرة بصدد بیان لزوم الاتیان عند ذکر الفائتة. و الظاهر أنّ المراد به هو تنبیه السائل علی عدم اعتبار المطابقة بین الاداء و القضاء فی الزمان، لا لبیان وجوب المبادرة فی أول الأزمنه، فلو فاتته فریضة لیلیة و ذکرها فی النهار جاز له قضاؤها فیه، ویدلّ علی ما ذکرنا من المعنی بعض الروایات منها:
أ. ما رواه نعمان الرازی قال: سألت أبا عبدالله (علیه السلام) عن رجل فاته شیء من الصلوات فذکر عند طلوع الشمس و عند غروبها؟قال:« فلیصلّ حین ذکره»
[3]
معلوم میشود که تطابق لازم نیست «فلیصلّها حین ذکره»،در واقع نظر آن آدم این بود که حین طلوع الشمس حرام است و حین غروب الشمس حرام است، چون شبیه عبدة الشمس است،حضرت میفرماید: «الأعمال بالنیات»، یعنی شما همان موقع هم میتوانید بخوانید. «فلیصلّها إذا ذکرها»، نمیخواهد مضایقه را بگوید، بلکه میخواهد آن اندیشه را باطل کند که میگوید حرام است موقع طلوع شمس و موقع غروب، حرام نیست،منتها کراهت دارد و کراهتش هم به معنای اقل ثواباً است.
فقوله:«فلیصلّ حین ذکره» ناظر به این است که کراهت اشکالی ندارد فقوله:«فلیصلّ حین ذکره»یفید أمرین:
1: عدم وجوب المطابقة بین زمان الاداء و القضاء.
2: عدم المانع من القضاء فی هذین الوقتین، و إن دلّ بعض الرّوایات علی کراهة الصلاة فیهما للاجتناب عن التشبه بعبدة الشمس.
تا اینجا وجه دوم آمد و آن اینکه راوی خیال میکرد، تطابق لازم است، حضرت میفرماید تطابق لازم نیست.
اما بخش اول که اهل سنت میگویند در دو صورت نماز نیست، یکی بعد العصر و دیگری هم بعد الفجر.
روایت احمد بن أبی نصر
و أما ما رواه أحمد بن محمد بن أبی نصر، قال سئل أبو عبدالله (علیه السلام) عن القضاء قبل طلوع الشمس- یعنی بعد صلاة الفجر، قبل از طلوع الشمس، به معنای بعد صلاة الفجر است- و بعد العصر، فقال:« نعم فإقضه فإّنه من سرّ آل محمد»
[4]
فهی ناظرة إلی ردّ ما علیه العامة من أنّه لا صلاة بعد صلاة الفجر و لا بعد صلاة العصر.
ب- ما رواه زرارة عن رجل صلّی بغیر طهور أو نسی صلاة لم یصلّها أو نام عنها؟ فقال علیه السلام:«یقضیها إذا ذکرها فی أیّ ساعة ذکرها من لیل أو نهار»
[5]
تطابق در وقت لازم نیست،یعنی لازم نیست که ظهر را در موقع ظهر قضا کنید و عصر را هم در موقع عصر و هکذا مغرب، عشاء و فجر.
فقوله: « یقضیها إذا ذکرها» إشارة إلی عدم وجوب الموافقة بین زمانی القضاء و الاداء، لا إلی وجوب الفوریة فی القضاء، مضافاً إلی ما ذکرنا فی الروایة المتقدمة من أنّه لا مانع من أن یقضی بعد صلاة الفجر و بعد صلاة العصر، حیث إنّ العامة یرون أنّه لا صلاة بعدهما.
خلاصه این روایات ناظر به دو مسئله است، یا میخواهند بگویند که بعد العصر و بعد الفجر یکی است، یا میخواهند بگویند تطابق بین وقت الأداء و القضاء لازم نیست.
فحصیلة الکلام أن قوله:« فلیصلّها إذا ذکرها» لیس بمعنی التضییق فی القضاء، و لا کون وقت الذکر وقتاً شرعیاً للقضاء، بل المراد دفع شبهة لزوم الموافقة بین وقتی القضاء و الإداء، أو إلی عدم المانع من قضائها بعد الصلاتین المذکورتین أو بعد طلوع الشمس و غروبها.
هذا هو المقام الأول فی الروایات، و الیک الکلام فی المورد الثانی.
المقام الثانی: فی تفسیر قوله سبحانه:«أقم الصلاة لذکری»
در میان اساتید ما، مرحوم آیة الله حجت در فهم روایات خیلی فوق العاده بود، یعنی روایات را به آسانی معنا میکرد، بیشتر روی روایات کار کرده بود، از این رو خیلی از مشکلات روایات را حل میکرد، باید ببینیم که این جمله که میگوید: « فلیصلّها إذا ذکرها» و اقم الصلاة لذکری»، چه ارتباطی است بین جمله دوم و جمله اول؟ «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»
[6]
١٤. مال حضرت موسی است و بعید است که نمازی از ایشان فوت بشود تا خداوند بفرماید: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» و این آیه هم در اوائل بعثت نازل شده است و این ناظر است به اینکه حضرت میفرماید: نماز فلسفهاش یاد خداست، حال که فلسفهاش خداست، یاد خدا این زمان و آن زمان ندارد، هر موقع دلت خواست بخوان. میخواهد دست ما را در قضا باز بگذارد، میگوید هدف از نماز یاد خداست، یاد خدا هم مانع از گناه انسان است«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» حالا که واقعاً غرض از نماز یاد خداست،« فلیصلّها إذا ذکرها»
هر موقع که دلت خواست بخوان، صبح، شب، ظهر، عصر، قبل الطلوع و بعد الطلوع، قبل العصر و بعد العصر. خیلی معنایش روشن است. اگر جمله اول را قشنگ و خوب معنا کنیم، آیه قشنگ ارتباط پیدا میکند و آن این است که: « فلیصلّها إذا ذکرها»، چرا « فلیصلّها إذا ذکرها» و چرا قضا وقت معین ندارد؟ چون نماز یاد خداست «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي» یاد خدا زمان خاص نمیخواهد.
پس این آیه هم تا حدی معنا و ارتباطش برای ما روشن شد.
پس امر اول تمام شد. در امر اول یک مشت روایاتی بود که این دوتا جمله در آنها آمده بود:یکی« فلیصلّها إذا ذکرها»، و دیگری: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»، این دو جمله در امر اول آمده بود و ما اینها را معنا کردیم و روشن شد که نه این آیه و نه روایات دلیل بر مضایقه نیستند، بلکه دلیل بر مواسعه هستند، اما به شرط اینکه از فتاوای عامه خبر دار باشیم یا از آن توهم خبردار باشیم که میگفت باید بین وقت قضا و ادا تطابق باشد.
الأمر الثانی: صحیحة یعقوب بن شعیب، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: سألته عن الرّجل ینام عن الغداة حتّی تبزغ الشمس-آفتاب بزنده -أیصلّی حین یستیقظ، أو ینتظر حتّی تنبسط الشمس؟ فقال: «یصلّی حین یستیقظ» قلت: توتر أو یصلّی الرکعتین؟ آیا اول نافله را بخواند، چون نماز صبح دو رکعت نافله دارد- قال:«بل یبدأ بالفریضة»
[7]
. این روایت متکفل دوتا حکم است، حکم اول اینکه: آیا این آدم که بعد از آفتاب بیدار شد، نماز بخواند؟ حضرت میفرماید هر موقع که از خواب بیدار شد بخواند، قائلین به مضایقه گفتهاند این روایت دلیل بر مضایقه است، چون حضرت میفرماید هر موقع بیدار شد بخواند.
مسئله دوم این است که آیا فائته را قبلاً بخواند و لو نافله است یا فریضة را؟ حضرت میفرماید فریضه را بر نافله فائته مقدم کند. دومی بحث ما نیست،چون بعداً خواهد آمد، یعنی یکی از بحث های ما این است که آیا فائته را بر نافله مقدم بکند یا نه؟ دومی محل بحث ما نیست،دومی در بحثش در آینده خواهد آمد،یکی از مسائل ما این است که آیا فائته را بر نافله مقدم بکند یا نه؟ دومی محل بحث ما نیست، محل بحث ما همان تعبیر اول است که میگوید هر موقع بیدار شد بخواند.
ما میگوییم احادیث اهل بیت به هم پیوسته است، شما یک مقدار ابواب مواقیت را مطالعه کنید،روایات داریم که خواندن نماز حین طلوع الشمس و حین غروب الشمس مکروه است، راوی همین را سوال میکند، حضرت میفرماید اشکالی ندارد بخوان، یعنی حرام نیست، حد اکثر اقل ثواباً است، این ناظر به آن است. چون در نظر راوی این است که خواندن نماز موقع طلوع شمس و غروب شمس، یکنوع تشبه به عبدة الشمس است، نظرش این بود که حرام است، حضرت میفرماید حرام نیست و انسان میتواند بخواند و هیچ اشکالی هم ندارد ولذا حمل بر کراهت است. میفرماید: « یصلی حین یستیقظ»؟ فقال: «یصلّی حین یستیقظ»، یعنی حرام نیست،البته منافات با روایات هم ندارد که در آن موقع انسان نماز نخواند، حمل بر کراهت میشود.
وجه الاستدلال: قوله:« یصلی حین یستیقظ» ولکن الاستدلال غیر تام لما عرفت من أنّ الرّوایة بصدد بیان عدم المنع من الصلاة وقت طلوع الشمس. میخواهد بگوید اشکالی ندارد،این منافاتی هم ندارد که اشکالی نداشته باشد و در عین حال مکروه باشد-
و أما قوله:« بل یبدأ بالفریضة» -یک مسئله دیگری است که آیا قضای فریضه مقدم است یا نافلة؟ حضرت میفرماید قضای فریضة بر قضای نافله مقدم است- إشارة إلی مسألة أخری و هی تقدیم قضاء الفریضه علی قضاء النافلة.
دلیل سوم قائلین به مضایقه
الثالث: موثقة سماعة بن مهران قال: سألته عن رجل نسی أن یصلّی الصبح حتّی طلعت الشمس؟قال:« یصلّیها حین یذکرها- طرف خیال میکند که این روایت دلیل بر مضایقه است،اما اگر به شأن صدور روایات آگاه بود،این ناظر به همان مسئله است که حین طلوع الشمس نماز مکروه است نه حرام،- فإنّ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) رقد فی صلاة الفجر حتّی طلعت الشمس ثمّ صلّاها حین استیقظ، ولکنه تنحی عن مکانه ذلک ثمّ صلی»
[8]
و موضع الاستدلال هو قوله:« یصلّیها حین یذکرها».
و یلاحظ علیه: أنّ الرّوایة علی الخلاف أدلّ لأنّ النبی (صلّی الله علیه و آله و سلم) لم یصلّ فی نفس المکان الذی فاتته فیه الصلاة- اولاً حضرت خودش در آن مکان نماز نخواند، ثانیاً، این روایت ناظر به یک مسئلهی دیگری است و آن اینکه اگر در همان موقع هم بخوانی، کار حرامی را انجام ندادی فلذا چوب و چماقی نداری- بل تنحّی عن مکانه و صلّی فی مکان آخر ، و أما قوله: « یصلّیها حین یذکرها» فقد عرفت الغایة من هذه الجملة و هی إفادة أمرین:
أ- عدم لزوم التطابق بین زمانی الاداء و القضاء.
ب- جواز القضاء حین طلوع الشمس. هر چند مکروه است،اما جایز است.
فبما أنّ السائل تصوّر وجود النهی فی هذا الوقت تکون الجملة الخبریة واردة موقع رفع توهم الحظر فتفید الجواز لا الوجوب.
راوی در نظر حرمت بود، حضرت فرمود بخوان،امر عقیب الحظر مفید جواز است نه وجوب.
روایت أبی ولاد
الرابع: ما رواه أبو و لاد فی المسافر القاصد المسافه وقد عدل عن قصده ذلک قبل الوصول إلی غایته و قد صلّی قصراً فقد جاء فیه قوله: « و إن کنت لم تسر فی یومک الذی خرجت فیه بریداً - برید به چهار فرسخ میگویند، یعنی اگر شما چهار فرسخ نرفتید- فإنّ علیک أن تقضیی کلّ صلاة صلّیتها فی یومک ذلک بالتقصیر بتمام(من قبل{أن} تؤم) من مکانک ذلک، لأنّک لم تبلغ الموضع الذی یجوز فیه التقصیر حتی رجعت فوجب علیک قضاء ما قصرت،و علیک إذا رجعت أن تتم الصلاة حتی تصیر إلی منزلک»
[9]
فرض کنید این آدم قصد کرده بود که برود حسن آباد،قبل از آنکه چهار فرسخ برود، از نیت و قصدش بر گشته، ولی در این و سط (مثلاً در منظریه) نمازش را قصر خوانده بود، حضرت میفرماید اگر قبل از طی کردن چهار فرسخ هر چند به مقصد نرسیده باشد- از قصد و رأی خود بر گشتی، باید تمام نماز ها را قضا کنی، قبل از آنکه از آنجا کوچ کنی، آنگاه میفرماید:« لأنّک لم تبلغ الموضع الذی یجوز فیه التقصیر حتّی رجعت فوجب علیک قضاء ما قصرت،و علیک إذا رجعت أن تتمّ الصلاة حتّی تصیر إلی منزلک».
این روایت، دوتا موضع دارد، اولاً، از نظر فقهی صحیح است یا نه؟ آن این است که فرض کنید من قصد داشتم که بروم تهران، ولی قبل از آنکه چهار فرسخ بروم، در منظریه که اصلاً نه شهر دیده می شود و نه مسافر،نماز چهار رکعتی را دو رکعت خواندم، که اگر به سفرم ادامه داده بودم، مشکلی نبود،آیا اگر کسی قبل از طی کردن مساحت شرعی بر گردد،نمازهایی که خوانده باطل است یا نه؟ محل بحث است، این روایت میگوید باطل است،این را باید در کتاب صلات مسافر بحث کرد،که اگر انسانی در نیمه راه نماز را شکسته بخواند، ولی قبل از آنکه به چهار فرسخ برسد، بر گردد،آیا نماز قصرش صحیح است یا باید اعاده کند؟ این یک مسئله است. مسئله دوم این است که حضرت میفرماید قبل از آنکه شما از اینجا کوچ کنید به جای دیگر، باید آن نمازتان را قضا کنید.
[1] طه/
[2] .
[3] الوسائل:3،الباب 39 من أبواب المواقیت، الحدیث 16.
[4] الوسائل:3، الباب 39 من أبواب المواقیت، الحدیث 17.
[5] الوسائل:5،الباب2من أبواب قضاء الصلوات، الحدیث3.
[6] طه/
[7] الوسائل:3، الباب61 من أبواب المواقیتف الحدیث4
[8] الوسائل:5، الباب1 من أبواب قضاء الصلوات، الحدیث5.
[9] الوسائل:5،الباب5من أبواب صلاة المسافر، الحدیث 1.