< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

95/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسیم سوم: مقدمه وجود و مقدمه صحت و مقدمه علم و مقدمه وجوب/ امر دوم: تقسیمات مقدمه واجب/ فصل چهارم: مقدمه واجب/ مقصد اول: اوامر/ اصول فقه

مقدمه را به مقدمة الوجود و مقدمة الصحّة منقسم کرده‌اند؛ دوباره مقدمه را به مقدمة العلم و مقدمة الوجوب تقسيم کرده‌اند.

اگر مطالعه کرده باشيد، مرحوم آخوند (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) و خيلي‌ها می‌گويند: همه‌ی اين مقدمات به مقدمات عقليه برمی‌گردد؛ برای اينکه مقدمه وجوب و مقدمه صحت، اگر صحيح نباشد، موجود نيست. نمی‌شود چيزی صحيح نباشد، اما موجود باشد. پس این دو مقدمه برمی‌گردد به اينکه عقلاً بايد نماز صحيح تحويل مولی بدهيم. راجع به مقدمة العلم و مقدمة الشرع هم همين را گفته‌اند که همه‌ی مقدمات شرعی است، اما ما بايد ياد بگيريم تا بتوانيم نماز شرعی تحويل مولی بدهيم. مقدمة العلم هم باز به همين مقدمه‌ی عقليه برمی‌گردد. مرحوم آخوند در کفايه، تقريباً چهار مقدمه را به يک مقدمه برمی‌گردانند و آن مقدمه‌ی عقليه است. می‌گويند: عقل ما می‌گويد: بايد نماز موجود شود، عقل ما می‌گويد: بايد نماز صحيح باشد، عقل ما می‌گويد: بايد مسائل نماز را ياد بگيريم و عقل ما می‌گويد: بايد در اين وجوب شرعی مأتی‌به مطابق مأمورٌبه باشد. بنابراين ما چهار مقدمه نداريم و چهار مقدمه به يک مقدمه برمی‌گردد.

ولی ظاهراً کلام مرحوم آخوند و خيلي‌ها درست نباشد. ما مقدمة الوجود و مقدمة الصحة داريم. در صحيح و اعم همين را گفتيم که آيا صلاة برای صلاة صحيحه وضع شده، يا برای أعم از صحيح و فاسد وضع شده است؟ ما در آنجا أعمی شديم و گفتيم: نماز دو قسم است: «الصلاة علی قسمين: صحيحة و فاسدة». کسی که نماز خوانده، اما نمازش غلط بوده است، به او می‌گويند: نمازت باطل است؛ يعنی به حسب ظاهر نماز است، اما به حسب واقع و نفس‌الامر نماز نيست و مأتی‌به مطابق مأمورٌبه نيست. لذا وقتی چنين باشد، پس مقدمه‌ی وجود و مقدمه‌ی صحت داريم.

«لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ‌ خَمْسٍ‌»[1] هم همين را می‌گويد که نيت، تکبيرة‌الاحرام، رکوع و سجده شرط واقعی هستند و اگر نيايد، «لايصدق انّه صلاةٌ». اما اگر نماز بدون حمد و سوره، یا نماز با يک سجده و یا نماز بدون تشهد و علی کل حالٍ‌ نماز بدون بعضی از اجزای غیر رکنيه به جا آورده باشد، مسلّم می‌گويند: نماز خوانده، اما نمازش فاسد است و اگر صورت نسيان باشد، می‌گويند نمازش صحيح است و ما در صورت جهلش هم می‌گوييم: نماز صحيح است و بالاخره «لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ‌ خَمْسٍ‌» به ما می‌گويد: «الصلاة علی القسمين: صحيحة و فاسدة». لذا حتی مرحوم آخوند (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) که در صحيح و اعم، صحيحی هستند و اگر يادتان باشد مفصل صحبت کرديم و مرحوم آخوند از کسانی بود که صحيحی بود و می‌گفت: لفظ صلاة برای صحيح فقط وضع شده است. ما هم می‌گفتيم: لفظ صلاة برای اعم ازصحيح و فاسد وضع شده است. دليلش هم عرف است؛ برای اينکه اگر کسی حمد وسوره را غلط بخواند، به او می‌گويند: نمازت باطل شد. حال ما اگر صحيحی هم شويم، در قضية «لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ‌ خَمْسٍ‌»، خود امام (‌عليه السلام) اسم نمازی که حمد وسوره نداشته را، نماز گذاشته است؛ اسم نمازی که ارکانش آمده، نماز گذاشته است.

لذا می‌توان گفت: از جمله مقدمات، مقدمه‌ی وجود و مقدمه‌ی صحت است. مقدمة الوجود آنجا است که نماز متحقق شود، اما مأتی‌به، مطابق مأمورٌبه نباشد و مقدمة الصحة آنجا است که نماز واقع شود و مأتی‌به، مطابق مأمورٌبه باشد. اين حرف اولی است که به مرحوم آخوند داريم و به ایشان می‌گوییم: اینکه فرموده‌اید مقدمة الوجود ومقدمة الصحة نداريم، اين‌طور نيست، بلکه مقدمة الوجود و مقدمة الصحة داريم.

مقدمة العلم و مقدمة الشرع هم همين‌طور است. در روز قيامت به کسانی که نماز خوانده‌اند، اما نمازهای آنها باطل بوده،‌ خطاب می‌شود: چرا نماز باطل خوانديد؟ می‌گويند: نمی‌دانستیم . آن‌وقت می‌گويند: چرا ياد نگرفتيد؟ در روز قيامت به اينها اطلاق می‌شود که چرا نماز باطل خوانديد؟ آنها هم می‌گويند: ما نمی‌دانستیم. آن‌وقت خطاب دوم می‌آيد که «هَلَّا تَعَلَّمْتَ؟»؛[2] چرا نرفتید ياد بگيريد؟ يعنی بر نماز باطلش که در روز قيامت پذيرفته نمی‌شود، مقدمة العلم اطلاق شده است. قرآن می‌گويد: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ کُنْتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِی الْأَرْضِ»؛[3] دم مرگ با تازيانه‌های آتشين به آنها می‌گويند: چرا اعمال باطل انجام داديد؟ آنها جواب می‌دهند که ما مستضعف بوديم. آن‌وقت خطاب می‌شود که مستضعف نبوديد، بلکه می‌توانستيد نماز صحيح بخوانيد، اما نخوانديد. بعد قرآن می‌فرمايد: بله، ‌اگر مستضعف باشند، کاری با آنها نداريم؛ «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً».[4] همين آيه‌ی شريفه، جاهل را به دو قسم، جاهل مقصر و جاهل قاصر منقسم می‌کند. به جاهل مقصر می‌گويند: چرا به جا نياوردی؟ و او نمی‌تواند بگويد :کسی را نداشتم. به جاهل قاصر هم نمی‌گويند: چرا به جا نياوردي، برای اينکه نمی‌توانسته به جا بياورد.

همين که ما جاهل قاصر و جاهل مقصر داريم، معنايش اين است که مقدمة العلم و مقدمة‌ الشرع داريم. می‌گويد: اگر جاهل قاصر باشند، کاری با آنها نداريم. اگر جاهل مقصر مقدمات را نياورد ،کتک می‌خورد؛ پس مقدمات، مقدمات شرعی می‌شود. يعنی مثلاً حمد و سوره شرعی می‌شود وبه عبارت ديگر شرط واقعی می‌شود. اما برای قاصری که حمد و سوره را باطل خوانده، شرط ذُکری می‌شود. معنای شرط ذُکری اين است که از او به جز همين که آورده است وبيش از اين نمی‌توانسته بياورد، نمی‌خواهند. برمی‌گردد به اينکه «مقدمات علی قسمين: مقدمات شرعيه و مقدمات علميه».

لذا مرحوم آخوند می‌گويند: همه‌ی مقدمات به مقدمه‌ی عقلی برمی‌گردد و ما مقدمه‌ی علمی و مقدمه‌ی شرعی نداريم و هر چه هست، مقدمه‌ی عقلی است. ما می‌گوييم: نه، خيلی از مقدمات، مقدمات علمی است. و جاهل مقصر در روز قيامت کتک می‌خورد و عذر او پذيرفته نمی‌شود؛ زيرا به او می‌گويند: «هَلَّا عَمِلْتَ؟» می‌گوید: نمی‌دانستم. می‌گویند: «هَلَّا تَعَلَّمْتَ؟» چرا نرفتی ياد بگيري؟ با جاهل قاصر کاری ندارند و نماز بی و سر و ته را از او قبول می‌کنند؛ زيرا «کُلُّ امْرِءٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْه‌».[5]

لذا ما هم مقدمه وجود داريم و هم مقدمه‌ی وجوب داريم و هم مقدمه‌ی صحت داريم و هم مقدمة العلم داريم و اين‌طور نيست که اينها به يک چيز برگردد و آن مقدمة العلم باشد. اگر مقدمة العلم باشد که ما اصلاً گفتيم: مقدمه‌ی شرعی نداريم، برخلاف مرحوم آخوند که مقدمه‌ی واجب را واجب می‌دانستند، ما گفتيم: مقدمه‌ی واجب، عقلاً واجب نيست؛ برای اينکه وقتی امر می‌کند، امر به نماز می‌کند و در نماز مقدمات نخوابيده است، بلکه صلاة يک امر بسيط است و عنوان است؛ يعنی در حاق اين عنوان، ترکيب نخوابيده است. لذا امر به نماز،‌ امر به حمد و سوره نيست و اگر شارع مقدس می‌فرمايد: «كَبِّرْ»،[6] «اقْرَأْ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ»،[7] اينها امر تبيينی است.

اگر يادتان باشد از آقای بروجردی نقل می‌کردم که ايشان می‌فرمودند: اینها اصلاً‌ امر نيست، بلکه صورت، صورت امر است، اما در حقيقت بيان اجزاء و شرايط است و اصلاً امر نيست تا ما واجب غيری و مقدمه‌ی واجب درست کنيم. [8] روی فرمايش آقای بروجردی، ما مقدمه‌ی غيری نداريم و هرچه داريم، ذی‌المقدمه است و ذی‌المقدمه نماز است، اما اصلاً ‌امر روی مقدمات غيريه، چه داخليه و چه خارجيه؛ يعنی چه شروط و چه شرايط،‌ نيامده و اوامری مثل «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ»،[9] يا «اقْرَأْ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ»،[10] «ارْكَعْ‌ وَ اسْجُدْ»[11] و «تَشَهَّدْ»[12] بيان اجزاء و شرايط است و آنکه سينه می‌زند، «أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ»،[13] است و در صيغه‌ی افعل ومابمعناها، ‌«أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ» روی «صَلاَة» آمده و «صَلاَة» يک امر بسيطی است که اين امر بسيط يک عنوان است و در اين عنوان، مقدمات نخوابيده است.

اين فرمايش آقای بروجردی انصافاً فرمايش خوبي است که ما اصلاً‌ واجب غيری نداريم و هرچه هست،‌ واجب نفسی است و در واجبات غيری صورت امر است و اما سيرت، تبيين است. به جای اينکه بگویند: «الرکوع جزء للصلاة»، گفته‌اند: «ارْكَعْ‌» و به جای اينکه بگويند: «اذا توضأ»، گفته‌اند: «إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ». صورت، امر است و واقع، بيان اجزاء و شرايط است و امر غيری نيست و آنچه هست، ‌امر نفسی است و امر نفسی روی مأموربه بسيط آمده و مأمورٌبه ما بسيط است و عنوان صلاة است.

فتلخّص مما ذکرناه اينکه ما در فرمايش مرحوم آخوند که چهار مقدمه را به يک مقدمه برمی‌گردانند، دو اشکال داشتيم، یکی اينکه چهار مقدمه به يک مقدمه برنمی‌گردد و دوم اينکه شما می‌خواهید به يک مقدمه برگردانيد، شاگرد شما می‌گوید: ما اصلاً اين مقدمه را در اسلام نداريم، یعنی مقدمه‌ی واجب غيری نداريم و اینها تبيين اجزاء و شرايط است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo