< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

95/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله‌ی 2: در تعلق زکات به چهارپایان، فرقی بین نر و ماده و میش و بز نیست/ شرایط زکات انعام/ اجناس زکویه/ کتاب الزکاة

در مسأله‌ی 2 فرموده‌اند: «البقر والجاموس جنس واحد، کما أنّه لا فرق فی الابل بین العِراب والبَخاتی، وفی الغنم بین المعز والشاة والضأن، وکذا لا فرق بین الذکر والأنثی فی الکلّ[1]

در زکات شتر و گاو و گوسفند- اگر به حد نصاب برسد- فرقی بين نر و ماده نيست؛ فرقی بين ميش و بز، يا شتر نر و شتر ماده، يا گاو نر و گاو ماده نيست. اگر کسی مثلاً سی گاو داشته باشد که پانزده رأس آنها نر و پانزده رأس ماده باشند، بايد زکات بدهد.

دليل آن واضح است؛ برای اينکه در روايات آمده است و در جلسه‌ی قبل هم خوانديم که مثلاً شتر 12 نصاب دارد که نصاب اولش 5 شتر است و بايد يک گوسفند بدهد. يا در بقر که سابقاً خوانديم، فرموده است: اگر 30 گاو داشته باشد، بايد زکات بدهد و فرقی بين ماده و نر نگذاشته است. يا در گوسفند که نصاب اولش 40 بود، نگفته ماده يا نر باشد، يا بين جنس گوسفند مثل ميش و بز فرقی نگذاشته است. تمسّک به اطلاق هم لازم نيست، همين که فرموده است: برای 40 گوسفند، يک گوسفند زکاتش است، ظهور عبارت در اين است که «لافرق بين الذکر والانثی و لافرق بين المعز والضأن.» لذا مسأله‌ واضح است و کسی در آن إن قلت قلت نکرده است و همه به همين ظهور تمسک کرده‌اند و مسأله‌ حرف ندارد. اما اگر يادتان باشد، می‌گفتم: نصابی که برای شتر، يا گاو و يا گوسفند تعيين شده، روايات فراوانی دارد؛ در اينجا هم علاوه بر اينکه ظهور هست و اختلافی در مسأله‌ نيست، روايات فراوانی دارد.

روايت 1 از باب 5 از ابواب زکات انعام: صحيحه‌ی زراره: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: فِي الْجَوَامِيسِ شَيْ‌ءٌ؟ قَالَ: مِثْلُ مَا فِي الْبَقَرِ.»[2]

آيا در گاوميش و گاو نر زکاتی هست؟ فرموده‌اند: هرچه در گاو گفتيم، در آن هم هست. شايد اين روايت عرض مرا هم بفرمايد و آن اين است که در روايات 30 گاو آمده و ظهور روايات می‌گويد: لافرق بين اينکه ماده باشد، يا نر باشد و گاوميش باشد، يا گاوشيرده باشد.

«مسألة 4: اذا كان مال المالك الواحد متفرقا- ولو متباعدا- يلاحظ المجموع، فإذا كان بقدر النصاب وجبت ولا يلاحظ كل واحد على حدة.»[3]

مثلاً کسی 10 گاو اينجا دارد،10 گاو در دهی دارد و 10 گاو در ده ديگری دارد، الان 30 گاو دارد و بايد زکاتش را بدهد. حال يک دفعه 30 گاو در يک جا دارد، بايد زکات بدهد، يک دفعه 30 گاو در ده جا دارد، باز بايد زکات بدهد و اين‌طور نيست که بايد يک جا باشد، بلکه مجموع من حيث المجموع را بايد حساب کرد. اين فروعاتی که مرحوم سيد در اينجا نقل کرده‌اند، چهل يا پنجاه فرع است که غالبش اگر شاذ نباشد، اما ظهورش خيلی قوي است و حرفی ندارد. بالاخره مسأله‌ی سومشان اين است که در وجوب زکات فرقی نيست بين اينکه متفرق باشد يا نه. مثلاً کسی سه تا گله دارد، يکی در اينجا، يکی در فريدن و يکی در کرون. اين سه گله اگر چهل گوسفند باشند، بايد زکات بدهد. يک دفعه هم چهل گوسفند يک جا دارد و رواياتی که می‌گويد: يک گوسفند زکاتش است، ظهورش به ما می‌گويد: صدق گوسفند می‌کند. چنانچه اگر سی رأس گوسفند دارد که پانزده ميش و پانزده بز داشته باشد، عرف می‌گويد: فرق ندارد، بلکه اگر به حد نصاب برسد، بايد زکاتش را داد.

روايتی که در مسأله داریم، روايت قیس است که صحيح‌السند است و می‌گوید: «وَ لَا يُجْمَعُ‌ بَيْنَ‌ مُتَفَرِّقٍ».‌[4]

اگر بخواهيم ظهور این روایت را بسنجيم، معنايش اين‌طور می‌شود که اگر ده گوسفند اينجا، ده گوسفند جای ديگر و ده گوسفند در جای ديگر داشته باشد، طبق «وَ لَا يُجْمَعُ‌ بَيْنَ‌ مُتَفَرِّقٍ»، نبايد زکات بدهد. لذا برای اعراض اصحاب و ظهور آن روايت‌ها، اگر بتوانيم، بايد روايت را تأويل کنيم و اگر نتوانيم، بايد طرح کنيم؛ چون ظهور اين روایت نمی‌تواند در مقابل آن قد علم کند. حال بهتر از همه اعراض اصحاب است. لذا اگر توانستيم برای «وَ لَا يُجْمَعُ‌ بَيْنَ‌ مُتَفَرِّقٍ» تأويلی پیدا کنيم، فبها، ‌و گرنه بايد روايت را طرد کرد؛ چرا که احدی از قدما و متأخرين نگفته‌اند.

«مسألة ‌5: أقلّ أسنان الشاة التی تؤخذ فی الغنم و الإبل من الضأن: الجَذَع، ومن المعز الثَني»؛

گوسفندی که حساب می‌کند، اگر ميش است، بايد يک «جذع» باشد و اگر بز است، بايد يک «ثنی» باشد. بعد مرحوم سيد معنا می‌کند که:

«والاول: ما كمل له سنة واحدة ودخل فی الثانية. والثاني: ما كمل له سنتان و دخل فی الثالثة.»[5]

اگر بز باشد، بايد وارد سال دوم شده باشد تا زکات واجب باشد و اگر ميش باشد، بايد وارد سال دوم شده باشد تا زکات بدهد، و الاّ‌ اگر بره و بزغاله باشد، لازم نيست حساب کند. در جايی حساب می‌کند که به آن، گوسفند يعنی ميش يا بز بگويند و اما اگر به آنها بره و بزغاله بگويند، اينها زکات ندارد تا سال ديگر که وارد سال بعد شده و ميش يا بز بشود، آن‌وقت زکات دارد.

اگر بخواهيم عرف را حساب کنيم، می‌توانيم همين ظهوری را که در روايات ما آمده «من الضأن اثنين ومن المعز اثنين»، ادعا کنيم.‌ ميش و بز را دو صنف از يک جنس حساب کرده که بره و بزغاله از آن جنس نيست؛ بنابراين بايد زکات بدهد. اما روايات فراوانی داريم و اختلافی هم در مسأله‌ نيست که بزغاله و بره را نبايد حساب کرد. بنابراين اگر سی گوسفند يعنی سی ميش يا سی بز دارد، اما ده بره، يا ده بزغاله هم دارد، زکات برايش واجب نيست. اگر پنجاه گوسفند باشد که ده تا از آنها، بزغاله يا بره است، چون چهل گوسفند دارد،‌ بايد زکات بدهد. در اين باره روايت داريم و اختلافی هم نيست و ظهور هم ادعا می‌کند که بره و بزغاله غير از ميش و بز است، بنابراين زکات ندارد. در گاو هم اين حرف‌ها را می‌زنيم که بايد گاو بر آن صادق باشد، اما اگر گوساله باشد، زکات ندارد.

اما در اينجا، گوساله و بز و ميش تعيين شده و بعيد است که بگوييد تعبّد است. بخواهیم بگوييم: بزغاله تا وارد سال دوم نشود، به آن بز نمی‌گويند؛ ظاهراً فرقی بين بره و بزغاله نباشد. سال اول که يک سالش تمام شود، به آن بره يا بزغاله نمی‌گويند و اينکه فرق گذاشته، بايد تعبّد باشد؛ بايد بگوييم: تعبّد است که فرموده‌اند: فی الغنم و الإبل من الضأن: الجَذَع، ومن المعز الثَني و الاول: ما كمل له سنة واحدة ودخل فی الثانية. والثاني: ما كمل له سنتان و دخل فی الثالثة.»

اما عمده همين است که در مسأله‌ اختلاف نيست، اما نمی‌دانيم با لغت يا عرف می‌خواند يا نه؛ اما فقها اين را فرموده‌اند. اصل مسأله‌ مسلّم است که بره و بزغاله زکات ندارد. اما اینکه بره تا چه زمانی و بزغاله تا چه زمانی و فرق است بين بره و بزغاله، ظاهراً عرفيت ندارد. ظاهراً بره‌ی يک ساله را بزغاله هم می‌گويند؛ يا اگر دو ساله هم باشد، به آن بز می‌گويند، گوسفند هم می‌گويند. اما اختلافی در مسأله‌ نيست و پيش اصحاب مسلّم است که بين ميش و بُز فرق گذاشته‌اند و گفته‌اند: در ميش بايد يک سال به بالا باشد و در بُز بايد دو سال به بالا باشد، ‌آن‌وقت زکات واجب است و اما اگر بز يکسالش تمام شده باشد، زکاتش واجب نيست. ظاهراً فرق عرفی بين بره و بزغاله نيست و بايد به اجماع تمسک کرد.

بله، اگر شک کنيم، نوبت به برائت می‌رسد. مثلاً ‌ده بزغاله دارد که يک سالشان تمام شده و بز بر آنها صدق می‌کند، اما نمی‌دانيم زکات دارد يا نه،‌ «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون»‌[6] می‌گويد: نه. اگر اصل را جلو بياوريم،‌ موافق با اين فتوا می‌شود و اما اگر اصل را جلو نياوريم، ‌به راستی مسأله‌ی مشکلی است.

ظاهراً از نظر عرفی فرقی بين بره و بزغاله نيست که بره بايد يک سالش تمام شود تا ميش شود و بزغاله باید دوسالش تمام شود تا بز شود و اما اگر بزغاله يک ساله شود، عرفاً بز بر او صدق نمی‌کند. ظاهراً تفاوتی با هم ندارد؛ هر وقت آن صدق ميش کرد، ديگری هم صدق بز می‌کند و تا وقتی که صدق ميش نکرده، آن هم صدق بز نمی کند. هم راجع به ميش و هم راجع به بُز، دو سالش مسلّم است و در وقتی دو سال تمام شد، چه بره و چه بزغاله صدق می‌کند که آن ميش و ديگری بز است، ولی اگر يک سالش تمام شد، صدقش مشکل است. اما شهرت هست و به آن اتفاق تمسک می‌کنيم و می‌گوييم: اجماع در مسأله‌ است و بين بره و بزغاله فرق گذاشته که بره، وقتی يک سالش تمام شد، بايد زکات بدهد و بزغاله وقتی دو سالش تمام شد، زکات برايش واجب است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo